دروغهای جدید جای دروغهای قدیم را می گیرند تا نسل جوان را در هاله ای از ابهام نگاه داشته و اینگونه ابهام در روش و هدف ایجاد کنند و جنبش را به هرز ببرند:
آقای یونسی، وزیر اطلاعات سابق، در مصاحبه ای که در جرس منتشر شده است گفته اند: "امام می خواست بنی صدر بماند خدمت کند، شاید دورهی بعد رای بیاورد او خودش عقلش نرسید و رفت."(1)
این جمله کوتاه پیامهای بسیاری را در بر دارد از جمله:
اینکه بیش از سی سال رژیم تبلیغ می کرد که بنی صدر در
جنگ خیانت کرد و ستون پنجم آمریکا در وطن
بوده است و...و دروغ بوده است.
حال که آقای خمینی هم می دانسته اند که بنی صدر خیانت
نکرده بود بطوری که می خواستند که ایشان در انتخابات بعدی ریاست جمهوری شرکت کند،
این سئوال مطرح می شود: تا قتلی انجام نشده باشد ، نمی توان کسی را متهم به ارتکاب
آن قتل کرد. پس خیانتی انجام شده بود که بنی صدر را متهم به ارتکاب آن می
کردند. حال پرسش اینست که چه کسانی در مورد جنگ، مرتکب خیانت شده بودند که رژیم
سعی کرده بود آن را به گردن بنی صدر بیاندازد؟ پیام بنی صدر به ملت ایران که در روز 24
خرداد 1360 در مجلس بوسیله غضنفرپور خوانده شد پاسخ این پرسش را می دهد. ( لازم به
یاد آوریست که به علت خواندن همین پیام بود که بعد از کودتای 30 خرداد، ایشان،
یعنی نماینده مجلس رادستگیرو تحت شکنجه های شدید، ازجمله گذاشتن های متوالی
درتابوت بود، بطوری که
همیشه ازوحشت خود از فشار قبر! با آقای محمد جعفری، در زندان، سخن می گفته است.)
دراین پیام بعد ازاینکه رئیس جمهورهشدار داده بود که به علت غلبه جبهه
استبدادی، گرانی و تورم و فقر، روزگار مردم را سیاه و سیاه ترخواهد کرد،
به اطلاع مردم رسانیده بود که جنگ قرار بوده به پایان برسد و وزرای خارجه چهار
کشور بیطرف قرار بوده که در18 خرداد به ایران بیایند ولی با دیدن برخوردها منصرف
شده اند ( بعدها معلوم شد که این دفتر آقای رجایی بوده است که به وزرای خارجه زنگ
زده اند و گفته اند که تحولاتی در جریان است و آمدن خود را به تاخیر بیاندازند و
البته این تاخیر را دائمی کردند. در تحقیقات خود در این رابطه سعی کرده بودم
که با وزیر خارجه کوبا در آن زمان - Isidoro Malmierca Peoli - تماس بگیرم ولی خبر
دادند که متاسفانه ایشان فوت کرده اند. ) و پیش بینی کرده بود که حزب جمهوری و
اقمارش این جنگ پیروز را طولانی کرده، نیروهای ایران و عراق را دچار فرسایش کرده،
زمینه اجرای برنامه آمریکا در خاورمیانه را ایجاد کرده و بالاخره به شکستی ننگین
تن در خواهند داد.(2)
پس قراربر پایان جنگ بوده است. عراق هم حاضر شده
بود که غرامت بدهد چرا که صدامی که درپی آن بود که با شکست برق آسای ارتش ایران،
رکورد جنگ شش روزه اسرائیل با اعراب را بشکند و درحالیکه با دولت درتبعید آقای
بختیارهمراهی می شد، در حضور 1000 خبرنگار دعوت شده خطبه پیروزی را بخواند، در اثر
مقاومت جانانه ارتش ایران و نیروی هوایی، شکست را پذیرفته بود. مطابق اسنادی
که بعد از سی سال دولت انگلیس منتشر کرده است می بینیم که حتی چهار ماه بعد از
شروع جنگ، ارتش عراق به این نتیجه رسیده بود که شکست خورده است و ژنرال عراقی در
دیدارش در لندن به طرف انگلیسی می گوید: " ژنرال شاکر در این دیدار
که تنها حدود چهار ماه و نیم پس از شروع جنگ صورت گرفته بود، به شدت نسبت به
موفقیت عراق ابراز ناامیدی کرد: "عراقیها به پیروزی قاطع دست نیافتند.
آنها برنامه ریزی عالی داشتند، ولی اجرای ضعیف و مشکلات پیش بینی نشده مانع دسترسی
آنان به هدفشان شد. عراق برای رسیدن به پیروزی نیازمند به هم زدن اعتماد مردم
ایران و تصرف دزفول و اهواز بود ... عراقیها اقتدار ایرانیها را دست کم گرفته
بودند و آماده پاتک آنان نبودند ... شگفتی بزرگ جنگ این است که نیروی هوایی ایران
هنوز قادر به انجام پنجاه سورتی پرواز در روز است. اکنون قطع برق شدید در بغداد
وجود دارد و فعالیت نیروگاه هستهای عراق نیز برای مدتی طولانی تعطیل شده است."(2)
به یاد خوانندگان
می آوردم که تا خرداد 1360 و قبل از کودتا، که صدام آماده صلح با ایران و دادن غرامت
شده بود، تلفات ایران کمتر از 5000 نفر و زخمی ها حدود 27000 نفرمی بود. حال
سئوال اینست که چه کسانی با به جلو انداختن کودتا و سرنگونی بنی صدر مانع به پایان
رسیدن جنگ شدند؟ این افراد می دانستند که بنی صدر قبلا استعفای خود را نوشته است و
تسلیم آقای خمینی کرده است و آقای خمینی هر زمان بخواهد می تواند آن را منتشر کند،
پس به چه علت تنها یکهفته زمان اجرای کودتا را به تاخیر نیانداختند تا صلح انجام
شود و بعد کار بنی صدر را تمام کنند؟ چگونه شد که نظر آقای خمینی را که با صلح
موافقت کرده بود برگرداندند؟ آیا به ایشان نگفته بودند که حالا تمامی ما بدون شما
حریف بنی صدر نمی شویم و فردا اگر بنی صدر صلح کند دیگر شما هم حریفش نخواهید شد و
سوار تانکهایش خواهد شد و وارد تهران خواهد شد؟ پاسخ جز این نمی تواند باشد
که بدون ادامه جنگ حزب جمهوری و اقمارش قادر به شکست جبهه مردم سالاری و استقرار
استبداد سیاه ( که حال و بنا بر قاعده قدرت بسیاریشان قربانی استبداد خود ساخته
شده اند.) خود نمی شدند. باید جنگ ادامه می یافت و بیش از یک میلیون
نفر در جنگ کشته و زخمی و معلول می شدند، بیش از هزار میلیارد دلار به کشور
خسارت وارد می آمد و نسل انقلاب یا در روی میدانهای مین، یا در زندانها و یا در
غربت، فرصت رشد و بکار گرفتن توانش برای ساختن وطن را از دست می داد، تا روحانیان
قدرت طلب بتوانند اهرمهای لازم برای استقرار استبداد را مستقر کنند.
می گویید امام می
خواست بنی صدر بماند شاید در دوره بعد رای بیاورد! سخنی بسیار دروغ و درنتیجه پر
از تناقض است. برای نمونه، وقتی که مجلس، بنی صدر با اکثریت مطلق آرا از
ریاست جمهوری و به علت بی کفایتی عزل می کند و شورای نگهبان بر آن مهر تایید می
زند چگونه ممکن است که همین شورای نگهبان صلاحیت رئیس جمهوری را که قبلا رای به
عدم کفایتش داده است را تایید کند و خود را مسخره عام و خاص نکند؟ (در همین
جا این اطلاع را نیز بدهم که اخیرا با یکی از کسانی که در دفتر آیت الله منتظری
کار می کرده است و از ایران خارج شده است صحبت می کردم. ایشان گفتند که نظر
اقای منتظری را در مورد رای عدم کفایت به بنی صدر پرسیدم و آیت الله پاسخ داده بود
که تمام کسانی که به عدم کفایت بنی صدر رای دادند در برابر خدا پاسخگو خواهند
بود.) ویا اینکه در حالیکه حکم هفت باراعدام ایشان از طرف آیت الله گیلانی
رسانه ای شده است و رژیم حتی کسانی را که به رئیس جمهور پناه داده بودند اعدام
کرده بود و گروه های ترور( اعدام انقلابی!) دربدر بدنبال بنی صدر بودند، آیا بنی
صدر را زنده می گذاشتند که در دوره بعد کاندیدا بشود؟
می گویید خودش عقلش
نرسید و رفت! البته آقای یونسی نیک می دانند که علتی که بنی صدر ایران را ترک کرد
این بود که مطلع شده بود که شخص آقای خمینی هم در سازش پنهانی در رابطه با تاریخ
آزاد کردن گروگانهای آمریکایی بگونه ای که کارتر شکست بخورد و ریگان پیروز شود،
شرکت داشته است. متوجه شده بود که علتی که حزب جمهوری مطمئن شده است که می
تواند جنگ را ادامه دهد اینست که در ازای این امتیاز فاجعه بار، ریگان متعهد شده
است که به ایران اسلحه برساند. بهمین علت بود که به محض ورود به پاریس و در
اولین مصاحبه اش با بی بی سی گفت که بقصد افشای روابط اورگانیک خمینیسم و ریگانیسم
به خارج آمده است. بهمین علت بود که فعال ترین نقش را در افشای روابط افتضاح
آمیز پنهانی که بعداً به اکتبر سورپرایز و ایران گیت معروف شد بازی کرد و به سه
بار تهدید سازمان سیا برای ترور خود وقعی نگذاشت و برای شهادت به کنگره آمریکا رفت
و بر ضد سه رئیس جمهور آمریکا، کارتر و ریگان و بوش، شهادت داد.
آقای یونسی اطلاع دارند که آقای خمینی دو بار آقای ابوالقاسم مصباحی،
یکی از معاونان وزارت اطلاعات ایشان را پیش بنی صدر فرستاده بود تا از او بخواهد
که به ایران بازگردد
و باز آقای یونسی می دانند که بنی صدر از طریق حجة الاسلام مروارید،
امام جماعت مسجدی در تهران ویلا، نامه ای را برای آقای خمینی فرستاده بود و بعد از یاد آوری آتشی که کشور را در آن انداخته
است از او خواسته
بود: " ... ميخواهم شما را به انقلاب بخوانم. بيائيد نترسيد و اسلام و ايران را نجات بدهيد. دو جمله بگوئيد آنچه شد خلاف اسلام بود. به زيان ايران و انقلاب بزرگ اين نسل بود. بمردم بگوئيد آزادند راه و رسم زندگى را معين كنند... ميخواهم شما را به انقلاب بخوانم. بيائيد نترسيد و اسلام و ايران را نجات بدهيد. دو جمله بگوئيد آنچه شد خلاف اسلام بود. به زيان ايران و انقلاب بزرگ اين نسل بود. بمردم بگوئيد آزادند راه و رسم زندگى را معين كنند... بنابراين محرك اينجانب در دعوت شما به جهاد با نفس جز اين نيست كه ميخواهم با سقوط شما اسلام و ايران سقوط نكنند. چرا نگويم هنوز مايلم كه شما نيز از جلد خونريز و ويرانگر بدرآئيد و همان قيافه معنوى عصر انقلاب را از سر گيريد. هر چه فرياد كردم، باور نكرديد. بمن مقام وعده داديد و تهديد كرديد... از شما دعوت مىكنم:
1- اين دستگاه ظلميه ضد اسلامى (دادگاههاى انقلاب و...) را منحل كنيد.
2- جنگ را موقوف كنيد.
3- بگذاريد يك دولت لايق از مردم دلسوز بر سر كار آيد و امور را به جريان عادى بازگرداند يعنى مجلس جديدى با انتخابات براستى آزاد تشكيل دهد تا وضعيت سياسى كشور عادى بگردد.
4- آزاديها را برقرار سازيد.
5- از امور يكسره كنار بگيريد.
6- اگر گمان مىكنيد اينهمه بخاطر آنست كه بقدرت باز گردم. تعهد مىكنم كه هرگز بگرد سياست نگردم، به شرط آنكه كارهاى بالا انجام بگيرند.
7- از آزادى نترسيد. به مردم ايران و مردم مسلمان كشورهاى مسلمان اعتماد كنيد. امروز مردم همه را آزمودهاند و همه را مىشناسند و رژيمى كه در آزادى متصدى امور مىشود، رژيمى ضد اسلام نخواهد شد. از خدا و ارواح پاك اولياء دين مدد بخواهيد و شانهها را از زير بار اينهمه فساد و قتل و... آزاد كنيد. نترسيد پشيمان نخواهيد شد.(4)
آقای یونسی همه این
اطلاعات و بسیار بیشتر ازآنها را که در این مقاله کوتاه امکان انتشارآن نیست را می
داند. حال پرسش اینست که چگونه است که با علم به این واقعیات دروغ می گویند؟ شاید
بشود که پاسخ را در تغییراتی که در نسل جوان در حال رخ دادن است یافت. بیتشر
نسل جوان دیگر دروغهای نخ نما شده رژیم را باور نمی کند. می داند که تبلیغات
مستمری که درباره اولین رئیس جمهور انجام شده است دروغ بوده است. ولی و با
این وجود هنوز دسترسی کاملی به حقایق امور ندارد و بنابراین امثال آقای یونسی تلاش
می کنند که دروغ های جدیدتر و مناسب وضعیت جدید را به جامعه عرضه کنند تا
باینوسیله کنجکاوی نسل جوان را به انحراف بکشانند. البته شاید آقای یونسی
این یکی را نمی دانند که این دروغها دیگر اثر خود را از دست داده اند و بقول معروف
دیگر دوران آفتاب پشت ابر ماندن بسر آمده است و روز بروز هر چه بیشتر نسل جوان به
حقایق اموری عارف می شود که وضعیت فاجعه بار کنونی را ایجاد کرده است و متوجه می
شود که وضعیت اسفناک کنونی نه نتیجه انقلاب که نتیجه کودتای در انقلاب بوده
است. نتیجه منطقی این علم و آگاهی جز این نخواهد بود که بسیاری از این نسل،
به قهر بزرگ خود با مقوله انقلاب و بخصوص انقلاب بهمن خاتمه می دهند و در پی به
انجام رساندن اهداف اولیه انقلاب که همان آزادی بود و استقلال و مردم سالاری و رشد
بر میزان عدالت اجتماعی، خواهند شد. به بیان دیگر، با پاشنه آشیل جنبش سبز
که همان گفتمان محکوم به شکست اصلاح طلبی بود وداع کرده و در این وداع خواهد بود
که گفتمان انقلاب محل و مکان خود را در باور و عمل نسل جوان خواهد یافت و اینگونه
خواهد بود که بعد از 120 سال مبارزه، عاقبت ایرانیان زندگی در آزادی را تجربه و
فرهنگ و گفتمان ازادی، فرهنگ و گفتمان اکثریت ایرانیان در وطنی مستقل خواهد شد.
(1) http://www.rahesabz.net/story/54030/
(2) http://www.irdc.ir/fa/content/9730/print.aspx
(3)http://www.enghelabe-eslami.com/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%D9%87%D8%A7/11448-2012-02-27-17-54-52.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر