۱۳۹۱ تیر ۳, شنبه

نگاهی به آینده نقش اسلام‌گرایان در مصر، «می‌توان هم مسلمان بود و هم آزادی‌خواه»



در ماه قبل، باتفاق دکتر حسن رضایی، مقاله ای در مجله کریستن ساینس مونیتور در رابطه با مصر و رابطه اسلام و دموکراسی منتشر کردیم.  رادیو کوچه در این رابطه مصاحبه ای با من بعمل آورد.
 یک بحث دیگر را که فراموش کردم طرح کنم این بود:

به نظر می رسد که انقلاب مصر، انقلاب اکثریت مردم نبوده است و از این منظر تفاوت اساسی با انقلاب 57 دارد.  برای مثال، انقلابیون مصر در اوج انقلاب، در قاهره، که بیشترین حمایت را داشتند نتوانستند بیش از یک میلیون نفر را جمع کنند در حالی که جمعیت این شهر حدود بیست میلیون نفر است.  این به این معنی می باشد که تنها حدود 5% جمعیت شهر بطور فعال از انقلاب حمایت کردند.  در حالیکه در انقلاب بهمن، از 6 میلیون جمعیت تهران در تظاهرات سراسری، حدود 4-5 میلیون نفر شرکت می کردند که بقول فوکو، اگر تعداد سالخوردگان و بیماران و زنان باردار را در نظر بیاوریم، تقریبا تمامی شهر در ان تظاهرات شرکت کرده بودند.

حال باید دید که علت این شرکت بیسابقه شرکت مردم در تاریخ انقلابات از زمان دوران روشنگری به بعد ( برای مثال، در انقلاب فرانسه حدود 7 درصد جمعیت فرانسه شرکت داشتند و در انقلاب روسیه حدود 14 درصد.) در ایران و این درصد کم در مصر چه بوده است؟

البته دلائل متفاوتی دارد ولی به نظر من اصلی ترین علت آن نبودن اندیشه راهنما و اهدافی که اکثریت جامعه مصری در آن خواسته های خود را در آن ببینند، می باشد.  در انقلاب بهمن، اندیشه راهنمایی وجود داشت و اهدافی که در 124 مصاحبه خمینی، زبان آن شده بود که توانست از مرزهای طبقانی، قومی و جنسی عبور کند چرا که اکثریت ملت از طریق تصور بر آورده شدن آن اهداف، زندگی بسیار بهتری را برای خود تصور می کرد.  اینکه کسانی که بهار انقلاب را تجربه کرده اند نیک بیاد دارند که جامعه پر از شادی و نشاط و امید شده بود و البته علت تولد چنین احساساتی این بود که جامعه، در فضای آزادی که ایجاد شده بود،  باور کرده بود که آن اهداف قابل دسترسی شده است.  متاسفانه در مصر اینگونه نشد و احساس شادی و امید، سراسری نشد و نتایچ آن را الان می بینیم.

حال انقلابیون مصری برای ادامه انقلاب خود وظیفه دارند تا اهدافی را تبیین کنند که حقوق انسان محور می باشد و جامعه مصری ببیند که حقوق انسانی و برابر آنها، بدون توجه به طبقه، باور/دین، قومیت، طبقه و جنسیت، هم برسمیت شناخته خواهد شد و هم حمایت قانونی پیدا خواهد کرد.  برای انجام اینکار، فعلان مصری نیاز دارند که اسلام به عنوان گفتمان آزادی را یافته و با جامعه مصری در میان بگذارند. این حتی وظیفه مارکسیستها و سوسیالیستهای مصری می باشد که در این رابطه عمل کنند چرا که نیک می دانند که اکثریت جامعه مصری، پیوند عمیقی با اسلام دارد و تنها از طریق گقتمانی که از درون اسلام تولید بشود توانایی جذب اکثریت جامعه مصری برای ایجاد مردم سالاری را دارد.  در این رابطه، ادبیاتی که بوسیله روشنفکران مسلمان ایجاد شده است، بسیار بکار خواهد آمد و لازم نیست که چرخ را دوباره اختراع کنند.  بنظر من، کارهای ابوالحسن بنی صدر، مانند حقوق انسان در قران و یا عقل آزاد و یا عدالت اجتماعی و یا توتالیتاریسم،  می تواند بیشترین نقش را در این رابطه بازی کند.

  http://radiokoocheh.com/article/167413

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر