نسبی بودن انسان ایجاب می کند که قضاوت در مورد او نیز نسبی باشد.
سالروز در گذشت بزرگ مردی که در تاریخ ایران جاودانه شد. نسبی بودن انسان، قضاوت را نیز نسبی می کند. یاد دارم که در سال 1355 که برای خدمت نظام وظیفه با اتوبوس تی بی تی از وسط تهران به خرم آباد و قلعه فلک الافلاکش پرتاب شدم، دو کتاب شریعتی را همراه بردم. یکی کتاب کویر او بود و دیگری کتاب هبوط ( و همچنین کتاب شهر در بهشت سیمین دانشور). در فضایی که از انضباط خشن نظامی انباشته بود، این کتابها حکم پنجره ای را داشتند که هوای پر از راز عرفان و عشق و زیبایی و ناز را وارد فضای دل که افسرده و خشمگین و دلزده از اجبار و زور بود به دل وارد می کردند.
یادم است که
بعد از انقلاب به دوستانم می گفتم که شریعتی دیگر کارش را به پایان رساند و
حال باید در پی کسانی بود که ادامه دهنده آن اندیشه در بعد از انقلاب که
زمان ساختن است و رشد است بود. جامعه به سرعت تغییر کرده بود و شرایط جدید
اجتماعی-فرهنگی و سیاسی، مسائلی را و
سوالاتی را مطرح کرده بود که دیگر شریعتی نبود تا کوشش در یافتن پاسخ کند.
یادم است که شب اول فرار از ارتش را که در خانه هم قطاری که او هم فراری
بود گذراندم ( پسری بسیار خوب و ساده و بی تجربه و از آشنایان هادی غفاری
بود و برای همین بعدا شد از پاسدارهای هادی غفاری و یکبار بعد از انقلاب با
هیجان بمن زنگ زد که القانیان اعدام کرده است!!! استبداد از چه انسانهایی، جنایتکار ساخت.)، نواری از پاریس بدستش
رسیده بود و با هم گوش کردیم. اولین بار بود که سخنرانی بنی صدر را که
قبلا اسمش را شنیده بودم، می شنیدم. در وسط های نوار با خود گفتم که ادامه
شریعتی را یافتم! حرفها نشان از شعور و بینشی عمیق داشت و هنوز نمی
دانستم که این دو، سالها قبل ملاقات و در پاریس تقسیم کار کرده بودند.
بگذریم، اینکه هنوز شریعتی و اندیشه شریعتی در جامعه مطرح است، نشان از آن دارد، که رژیم ضد انقلاب ناشی از کودتای خرداد شصت، مانع شد که جامعه راه به جلو را به پیش بگیرد و هنوز جامعه حس می کند که به بخشی از اندیشه شریعتی احتیاج دارد که هم بتواند با استبداد حاکم مبارزه کند و هم بدون درگیر بحران هویت شدن، مدرنیتی را بیابد که هویتش در آن پاس داشته می شود.
به یاد شریعتی که بیش از هر چیز از قوه دراکه ای عظیم برخوردار بود و بسیار زود جغرافیای زمان و محل فرهنگی جامعه را فهمید و زبانی را بر گزید که نسل جوان توانست با آن ارتباط بر قرار کند. بی علت نبود که در دوران انقلاب از جمله شعارها، شعر و سرود در مورد شریعتی بود: دکتر علی شریعتی/ معلم شهید ما/ جان به کفش نهاده بود/ ....آغاز بیداری/ ضد استعماری
بگذریم، اینکه هنوز شریعتی و اندیشه شریعتی در جامعه مطرح است، نشان از آن دارد، که رژیم ضد انقلاب ناشی از کودتای خرداد شصت، مانع شد که جامعه راه به جلو را به پیش بگیرد و هنوز جامعه حس می کند که به بخشی از اندیشه شریعتی احتیاج دارد که هم بتواند با استبداد حاکم مبارزه کند و هم بدون درگیر بحران هویت شدن، مدرنیتی را بیابد که هویتش در آن پاس داشته می شود.
به یاد شریعتی که بیش از هر چیز از قوه دراکه ای عظیم برخوردار بود و بسیار زود جغرافیای زمان و محل فرهنگی جامعه را فهمید و زبانی را بر گزید که نسل جوان توانست با آن ارتباط بر قرار کند. بی علت نبود که در دوران انقلاب از جمله شعارها، شعر و سرود در مورد شریعتی بود: دکتر علی شریعتی/ معلم شهید ما/ جان به کفش نهاده بود/ ....آغاز بیداری/ ضد استعماری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر