۱۳۹۱ خرداد ۳۰, سه‌شنبه

تحقیقی که رادیو زمانه منتشر نکرد: تبار شناسی کودتای خرداد شصت_ بخش هشتم_ آخر - جنبش سبز در ارتباط با کودتای خرداد شصت *




حدود دو سال قبل با رادیو زمانه موافقتی به عمل آورده بودم که بخشی از تز دکترای خود را که در رابطه با 28 ماه اول انقلاب و در رابطه با کودتای برسمیت نشناخته شده 30 خرداد 1360 بر ضد اولین رئیس جمهور بود و در دانشگاه اقتصاد و علوم سیاسی لندن انجام شده بود، همراه با تغییراتی، ترجمه و تحت عنوان <تبار شناسی کودتای خرداد شصت> منتشر کنم.  بعد از انتشار مقاله بخش اول متوجه شدم که هر بار تیتر تحقیق را تغییر می دهند! با تعجب از این روش بسیار غیر معمول، با رادیو تماس گرفتم و گفتم که تغییر تیتر سبب می شود که بسیاری از خوانندگان متوجه نشوند که مقالات مجمو عه ای بهم پیوسته هستند و خواستم که از همان تیتر اولیه استفاده کنند.  متاسفانه نه تنها اینکار را انجام ندادند بلکه هر بار که بخش بعدی مقاله را می فرستادم از من می خواستند که تغییراتی در آن بدهم و حتی اسامی افرادی را حذف کنم ( و این در حالی بود که از هیچ اسمی بدون رفرنس معتبر استفاده نکرده بودم.)  بعد شروع کردند به فشار آوردن که کار را هر چه زودتر به پایان برسانم و اینکه طولانی شده است!  بالاخره نوبت مقاله آخر رسید که مهمترین بخش تحقیق بود و متاسفانه و بر خلاف تمامی قواعد و نرمهای حاکم بر مطبوعات بدون هیچ توضیحی از انتشار آن سر باز زدند.  به همین علت مجبور شدم که بخش آخر را در سایتهای دیگر منتشر کنم ( جالب اینکه مدتی بعد از انتشار نیمه کاره تحقیق اینجانب، زمانه شروع به انتشار داستان نویسی نویسنده ای با نام مستعار سپهر کرد تا تحقیق اینجانب را به چالش بکشد.  از انجایی که نوشته بیشتر انشا بود تا تحقیق و نویسنده با روش علمی تحقیق اشنایی نداشت، آن را در خور پاسخ ندانستم ولی  فقط این را بگویم که حجم این انشا نویسی شاید بیش از ده برابر حجم نحقیق اینجانب بود، ولی به نظر می رسید که اینبار زمانه هیچ مشکلی با حجم نوشته ندارد.

بهر حال از آنجایی که امروز سالروز کودتای مظلوم 30 خرداد ( مظلوم از این نظر که نه در داخل و نه حتی در داخل برسمیت شناخته نشده است و این یکی از اصلی ترین علل ابهام در روش مبارزه و نیز گفتمان مبارزه بر ضد مافیای مالی-نظامی حاکم شده است.) است تصمیم گرفتم که این بخش از تحقییق را منتشر کنم:

تبار شناسی کودتای خرداد شصت_ بخش هشتم_ آخر - جنبش سبز در ارتباط با کودتای خرداد شصت


محمود دلخواسته
موسوی خوئینی ها در مجلس کودتا گران: " آقای بنی‌صدر از پایگاه خط آمریكاست كه با دادگاههای انقلاب به مخالفت برمی خیزد و تاسف می خورد. این عین سخن آقای بنی صدر است كه چرا ما از روز اول از حقوق انسانی آن محكومین دفاع نكردیم تا كار به اینجا رسید. این حرف آقای بنی صدر است. كه چرا در هنگامی كه دادگاههای انقلاب آقای هویدا و نمی دانم نصیری وخسروداد وامثال این جانورها را محكوم به اعدام می كرد واعدام می كرد می گوید چرا از حق‌ انسانی آنها ما دفاع نكردیم كه كار دادگاهها به اینجا كشید، به كجا كشید كار دادگاهها (خلخالی: دو سه مرتبه آمد ولی ماگوش به حرفش نكردیم) (خنده نمایندگان)..."

بنی صدر در پیام تاریخی خود به مردم که در مجلس بوسیله غضنفر پور خوانده شد گفته بود که قرار بر صلح با عراق بوده و برکناری او مانع انجام آن شده است و بعد با هشدار به طولانی شدن جنگ، خواستار مستقل شدن دستگاه قضایی، برخورد اندیشه ها از طریق بحث آزاد و تامین آزادی بیان و قلم شده و بعد به مردم ایران هشدار می دهد که زنهار: "اگر امروز که هنوز وقت باقی است نایستید و استبداد را که هنوز قوام نگرفته دفع شر نکردید و استبداد با سلطه خارجی پیوند قطعی پیدا کند، همه آنچه را که گفتم و بدتر از آن را بر شما خواهند آورد.
از همین روز است که منزل بنی صدر در محاصره هواداران حزب جمهوری و مجاهدین انقلاب اسلامی و دیگر گروهها قرار می گیرد، تا جایی که خانواده او نیز تحت فشار شدید قرار می گیرند.  آقای رفسنجانی می نویسد: "نزدیک غروب، صدای انفجار مهیبی آمد، بعدا معلوم شد که در حیاط کاخ مسکن بنی صدر، انفجار رخ داده است..."[199] در اینمورد همسر رئیس جمهور، عذرا حسینی، می نویسد: " بعد از «حکم عزل بنی صدر» که خمینی صادر کرد، خانه ى ما در محاصره ى چماقداران واراذل واوباش و به قول  حزب جمهوری اسلامی،  نیروی حزب الله قرار گرفت. آن ها هر روز به در و دیوار محل سکونت مان شعارهای ضد بنی صدر می نوشتند و فریاد سرمی دادند. هر کس را که به دیدن ما می آمد، مورد آزار و اذیت قرار می دادند. حتى یک بار برادرزاده و خواهرزاده ى مرا که به دیدن ما آمده بودند، تعقیب کردند و کتک زدند. چندین بار نیز  به سوی  محل سکونت ما، نارنجک انداختند. به این ترتیب عرصه را برما تنگ می‌ کردند. یک هفته قبل از عزل بنی صدر، آقای منوچهر مسعودی را که مشاور حقوقی شوهرم بود، دستگیر کردند و با تعطیل روزنامه ى انقلاب اسلامی، اسباب کودتا را آماده  کردند."[200]
مدتی قبل از آن، احمد سلامتیان که برای سخنرانی به همدان رفته بود، مورد حمله چماقداران بسیج شده توسط حزب جمهوری قرار می گیرد. شدت حمله  و آلات بکار گرفته در حمله نشان از آن داشت که حمله به قصد کشتن وی بوده است و اگر مداخله به موقع نیروهای شهربانی و مردم نبود، حمله کنندگان به هدف خود رسیده بودند. توضیحات رئیس پلیس، بعد از حمله به سلامتیان، نشان از آن دارد که به احتمال زیاد، شخص آقای رفسنجانی در حمله به قصد ترور سلامتیان شرکت داشته است: "به گفته رئیس وقت شهربانی همدان که با حضور شجاعانه خود و مامورانش مرا از دست قریب به یک صد مهاجمی همچنان که در زیر می خوانید نجات داد به من گفت این افراد توسط اقای علی آقا محمدی نماینده همدان عضو هیات رئیسه مجلس و از محارم نزدیک آقای رفسنجانی در سی سال گذشته که اخیرا با سمت معاون نظارت و هماهنگی در سیاست‌های اقتصادی معاون اول رئیس جمهوری به آقای احمدی نژاد پیوسته است سازماندهی شده بوده اند."[201] خاطرات آقای رفسنجانی و بی تفاوتی، اگر نگوییم ناراحتی وی، نسبت به  ناکام ماندن حمله به یکی از نمایندگانی که او به عنوان رئیس مجلس وظیفه قانونی در دفاع از جان آنها داشته اند، این احتمال را افزایش می دهد: "تلکس آمد که آقای {احمد} سلامتیان نماینده اصفهان را که برای افتتاح دفتر هماهنگی مردم با رئیس جمهور می خواسته سخنرانی کند، حزب اللهی ها مجروح کرده اند و مراسم را بهم زده اند و او با چادر فرار کرده است. بهتر بود بی چادر فرار می کرد که در تاریخ اینگونه ثبت نشود."[202] چند روز بعد بار یگر آقایان سلامتیان و غضنفر پور در محوطه خارج مجلس مورد سو قصد قرار می گیرند و به سوی آنها تیر اندازی می شود.[203]
لازم به یاد آوریست که نارنجک انداختن در خانه رئیس جمهور و سعی در ترور نمایندگان هوادارش در زمانی انجام می شود که بنی صدر هنوز رئیس جمهور کشور است. برای اثبات اینکه آنچه در خرداد 60 علیه منتخب اکثریت مردم ایران صورت گرفت یک کودتای به تمام معنا بوده است، اگر هیچ سندی جز همین کتاب 1000 صفحه ای منتشر شده از سوی شورای عالی قضایی، در سال 64 تحت عنوان "غائله 14 اسفند" در دسترس نبود نیازی به تردید نبود. این متن رسمی جمهوری اسلامی در شفافیت کامل نشان می دهد که حزب جمهوری دست به کودتا زده بود و این نیز دلیل دیگری می باشد که جلسات مجلس در 30 و 31 خرداد و بحث در مورد بی کفایتی، تنها حکم بزک کردن، کودتا را داشته اند. در این کتاب می خوانیم: "حکم امام ( ن: عزل کردن بنی صدر از فرماندهی کل قوا) کافی بود که بنی صدر را به اختفای کامل ببرد و از لحظه و انتشار حکم عملا بنی صدر از کلیه اقتدار خویش منعزل گردید و محل سکونت و محل کار وی به تصرف سپاه و کمیته در آمد." [204]
با وجود این، آقای خمینی هنوز گویا هنوز امیدوارست که بنی صدر برای حفظ مقام ریاست جمهوری اش هم شده با او کنار آید. از این رو در دیدار با رفسنجانی خواستار به تعویق انداختن طرح عدم کفایت رئیس جمهور می شود. آقای رفسنجانی بعد از ملاقات با آقای خمینی ، در تاریخ 24 خرداد 1360 می گوید: "...ترجیح دارد که ایشان در این مقام باقی بمانند حتی اگر من بتوانم با تقاضا و توضیح مجلس را از طرح بحث در باره مفایت سیاسی ایشان منصرف بکنم..."[205] و روز بعد آقای خمینی در سخنرانی اعلام می دارد:"...من متاثرم که اینها با دست خودشان گور خودشان را کندند من نمی خواهم اینطور بشود.  من حالا هم توبه را قبول می کنم (ن: این سخن را شاید بشود که از نوع Freudian slip دانست و بنا براین سعی می کند که در جمله بعدی آنرا تصحیح بکند.) اسلام توبه را قبول می کند." و بعد شدیدترین حملات را به جبهه ملی می کند: "جبهه ملی محکوم به ارتداد است و نهضت آزادی همین بعد از ظهر از رادیو اعلام کند که این اطلاعیه جبهه ملی مفر آمیز است."[206] در پاسخ، بنی صدر در عین حال که به غیر قانونی بودن افراد منصوب شده بر نهادهای دولتی و حکومتی تایید می کند، تقاضای انجام بحث آزادی با آقایان رفسنجانی و بهشتی را می کند.[207]
لحظات تاریخی و انتخابهای تاریخی
در تاریخ ملتها و انقلابها، زمانهایی پیش می آید که تصمیم گیری فرد یا گروهی به موقع و در راستایی صحیح، می تواند بر فرایند سیاسی- اجتماعی تاثیری ماندگار بگذارد. برای نمونه وقتی که ارتش شوروی، برای جلوگیری از اصلاحات گورباچف، دست به کودتا زد، به چالش کشیدن کودتاگران از طرف بوریس یلستین، که شکل سمبلیک آن با بالا رفتن از بالای یکی از تانکهایی بود که پارلمان را در محاصره گرفته بود، منجر به حمایت مردمی از مقاومت او و در نتیجه شکست کودتا می شود. متاسفانه، یک چنین شهامتی از سوی اکثریت سران مخالف دیده نشد. رهبران مخالفان زمانی که باید می ایستادند، عقب نشینی کردند، و در نتیجه، به جبهه استبداد در ایجاد و انتشار جو ترس و وحشت و در نتیجه کنترل جامعه و تحمیل کودتا بیشترین کمک را کردند.
در 24 خرداد و در پاسخ به دعوت رئیس جمهور که مردم را به مقاومت در برابر کودتا می خواند جبهه ملی و نهضت آزادی مردم را به گردهمایی می خوانند. در عکس العمل به این دعوت، آقای خمینی نطق معروفی را که بالا ذکر شد، می کند و آنها را تهدید می کند. این حمله کافیست که رهبران جبهه ملی که مردم را به گردهمایی خوانده بودند از آمدن به تظاهراتی که خود به آن خوانده بودند خوداری کنند و آقای بازرگان، یک ساعت بعد از انتشار تهدید آقای خمینی، در ساعت سه بعد از ظهر به رادیو می رود و از شرکت در آن راهمپیمایی تبری می جوید. در نتیجه عده ای که هنوز پیام تسلیم آقای بازرگان را نشنیده اند، وقتی به محل می رسند، محل سخنرانی را خالی، و در نبود سازماندهی، جمعیت گرد آمده در حالتی سرگردان، مورد حمله چماقداران هادی غفاری و دیگران قرار می گیرند، محل را ترک و حمله کنندگان، پیروزی خود را با شعارهایی از قبیل: "ملی ها کوشند؟ - تو سوراخ موشند"[208] جشن می گیرند. عدم شجاعت در این لحظات تاریخی، و اظهار علنی عقب نشینی از رادیو، به شدت به جو روز افزون ترس و وحشت در جامعه می افزاید و تنهایی و انزوای رئیس جمهور، در سطح رهبران سیاسی، را بیش از پیش به معرض نمایش در می آورد.
نقش تاریخ ساز زن در مبارزه
به نظر می رسد که یکی از عللی که باعث شد بنی صدر بسیار زودتر در مقابل آقای خمینی نایستد، این بود که از نظر روانی، آمادگی آنرا نداشته است. علاقه شخصی شدید به ایشان و عدم شک در صداقت  این مرجع تقلید، نقطه کوری در ایشان ایجاد کرده بود که بسیاری از نقصها را نه به شخص ایشان که به اطرافیان ایشان نسبت می داد و در همین رابطه بود که وقتی بر او مسلم شد که خود آقای خمینی در تمامی این اعمال دست داشته است و بنا براین چاره ای جز مقابله نیست، تنها روش مقابله را، در قربانی کردن خود و به تعبیر خود بنی صدر، سیاوش شدن، دید و همانگونه که در نامه به اقای خمینی متذکر شده بود، خود را آماده دستگیر و حتی اعدام  کرده بود.   اما بنی صدر در بازگشت از کرمانشاه که بعد از خلع شدن از فرماندهی قواست، نگاهش در خانه به نگاه و سخنان مصمم همسرش می افتد که او را مصصم به مقاومت می کند: "سعی کردم خونسردی خود را حفظ  کنم و در موقع ورود او (ن: بنی صدر) چهره ای نشان ندهم که از آن آثار ترس، نگرانی و اندوه خوانده شود. با صورتی گشاده وخنده ای بر لب و با آرامش از او استقبال کردم. او را دلداری دادم. اما اضافه کردم که در مقابل تندروی ها ویکه تازی های آقای خمینی باید ایستاد."[209]بنی صدر خاطره آن روز را در نامه به همسرش این گونه تعریف کرده است: "در من روحیه سیاوش بود...بخانه که آمدم، قیافه تو پر از تصمیم بود، پر از پرخاشگری بود،...قیافه مقاومت کننده پر امیدی بود که ناممکن را ممکن می شمارد، قیافه زن بود.  قیافه هنرمندی که در حال ایجاد هنر بزرگی است: ناممکن را داشتی ممکنی بزرگ می ساختی...تصمیمم عوض شد.  تصمیم گرفتم رستم بگردم و نگذارم بدستم بند بگذارند..."[210] تصمیم بر مقاومت، ضرروت مخفی شدن را در خود داشت و این در حالی بود که هیچ پیش بینی برای اینکار انجام نشده بود و کار بر عهده همکاران نزدیک بنی صدر و داریوش فروهرافتاد.  رژیم خشمگین از ناتوانی در یافتن بنی صدر دست به شکنجه و اعدام کسانی زد که به بنی صدر پناه داده بودند می زند: " صاحب خانه هائى هم که به بنی صدر پناه داده بودند،همگی دستگیر شدند. تأسف صاحبان دو خانه را، تنها به این جرم که به رییس جمهور قانونی کشور پناه داده بودند، به جوخه‌ی اعدام سپردند.[211]
مجلس، کودتا را بزک می کند
عدم تمکین بنی صدر به شروط آقای خمینی سبب می شود که عزم آقای خمینی برای راحت شدن از دست رئیس جمهور جدی شود. در این رابطه آقای بهشتی سعی می کند که اینکار را از طریق قضات دیوان عالی کشور، در پوشش اینکه ایشان قانون اساسی را نقض کرده اند، انجام دهد که "قضات زیر بار نرفته و مخالفت جدی خود را با این عمل اعلام کرده بودند."[212] و بنا بر این کار بر عهده مجلس می افتد. آقای رفسنجانی می نویسد: "احمد آقا تلفن کرد و گفت: امام می فرمایند، زودتر مجلس در مورد آقای بنی صدر، تصمیم بگیرد. امروز بنی صدر جواب مغرورانه ای به امام داده است، معلوم است نمی خواهد به راه بیاید."[213] همین گزارش از طرف رئیس مجلس کافی می باشد تا خوانندگان متوجه شوند که مجلس در واقع جز آلتی در دست آقای خمینی نبوده و هیچ نقشی جز آلت در کودتا را بازی نکرده است.  البته این اولین بار نبود که مجلس از دید آقای خمینی بی اعتبار تلقی می شود. پیشتر آقای خمینی در حضور نمایندگان مجلس گفته بود که: "اگر همه موافقت بکنند، من مخالفت می کنم." و هیچ اعتراضی از طرف نماینگان صورت نگرفته بود، که برای مثال، اگر اینگونه است که شما می گویید و نظر شما بر نظر تمامی مردم می چربد، پس رای گیری و انتخابات چه معنا دارد؟ و حال آقای خمینی با یک تلفن از طرف پسر، در واقع، به مجلس دستور می دهد که کار رئیس جمهور را تمام کنند.  و باز نه تنها اعتراضی از مجلس بر نمی خیزد، که این اصلا از اختیارات ذکر شده رهبر در قانون اساسی نیست که تصمیم به عزل رئیس جمهور منتخب بگیرد و سپس این دستور را به مجلس دیکته کند، بلکه در عرض چند ساعت 120 نماینده از جمله کسانی مثل آقای عطاالله مهاجرانی که تحت شعار هواداری از بنی صدر در شهرهایشان رای جمع کرده بودند، در اجرای این دستور، متن رسیدگی برای عدم کفایت رئیس جمهور را امضا می کنند.[214]
در ظاهر و مطابق قانون برای رئیس جمهور پنج ساعت برای دفاع باید در نظر گرفته می شد. ولی رئیس جمهور هم نمی خواست که با سعی در حضور خود به به کودتا رسمیت ببخشد و هم اینکه می دانست که او را قبل از رسیدن به مجلس، بدست چماقدارانی که مجلس را در محاصره داشتند  کشته و لینچ خواهد شد.  آقای خمینی، حتی حدود ده روز قبل از آن تحمل خواندن پیام رئیس جمهور را بوسیله  احمد غضنفر پور نیاورده بود. بنی صدر در پیام تاریخی خود به مردم سخن  از این گفته بود که قرار بر صلح با عراق بوده و برکناری او مانع انجام آن شده است و بعد با هشدار به طولانی شدن جنگ، خواستار مستقل شدن دستگاه قضایی، برخورد اندیشه ها از طریق بحث آزاد و تامین آزادی بیان و قلم  شده و بعد به مردم ایران هشدار می دهد که زنهار: "اگر امروز که هنوز وقت باقی است نایستید و استبداد را که هنوز قوام نگرفته دفع شر نکردید و استبداد با سلطه خارجی پیوند قطعی پیدا کند، همه آنچه را که گفتم و بدتر از آن را بر شما خواهند آورد."[215] قرائت همین اندازه از پیام موجب خشم بسیار شدید آقای خمینی شده بود: "امام که از رادیو شنیده بودند، از خواندن اطلاعیه از تریبون مجلس، انتقاد کرده بودند..."[216] و چند روز بعد همین نماینده دستگیر و به شدت شکنجه می شود.  و در حالیکه، در 30 و 31 خرداد، مجلس از خارج و داخل در اختیار چماقدارانی بود که به قول آقای رفسنجانی:"... و حالا آن نیروی واقعی، که حزب الله بود، به میدان آمد، نیروی واقعی خط امام، همین حزب اللهی بودند که دور مجلس را محاصره کرده و امان از مجلسی ها بریده بودند."[217] در این شرایط سخت و ارعاب آمیز تنها نماینده ای که تصمیم می گیرد که با کودتا مخالفت و از رئیس جمهور دفاع کند، آقای معین فر از اعضای نهضت آزادی است که گویی در آن اوضاع و شرایط باید خود را برای مرگ آماده کرده باشد. سلامتیان نیز می دانست که قبل از رسیدن به مجلس او را خواهند کشت: "علت اصلی عدم حضور اینجانب در جلسات مجلس در هفته های آخر خرداد همین بود که مطمئن بودم رفتن به آن مجلس برای من معادل باخود کشی است."  سلامتیان می گوید با این حال آماده رفتن بود که بنی صدر به وی می گوید خود او نمی رود و بهتر است وی نیز به مجلس نرود چرا که چنین حضوری، مشروعیت بخشیدن به کودتا می باشد: "در روز بررسی طرح عدم کفایت رئیس جمهور برای دفاع از حقانیت وی  این خطر را به جان پذیرا  بودم و زندگی از آن پس خود را وامدار انذار او می دانم که از جان باختن برای  شرکت در  نمایشی پایان یافته بر حذرم داشت."[218]
اجرای پرده آخر کودتا در جو وحشت
مطابق قانون، در بحث برای رسیدگی به عدم کفایت رئیس جمهور، ده نماینده به عنوان موافق و ده نماینده به عنوان مخالف حق سخنرانی داشتند. در حالی که هر ده  نماینده موافق رای به عدم کفایت به رئیس جمهور، با استفاده حداکثر از زمان هر حمله ای  را که می شد به بنی صدر وارد ساختند، بیش از نیمی از کسانی که برای دفاع از رئیس جمهور اسم نویسی کرده بودند، از جمله آقایان محمد مجتهد شبستری، هاشم صباغیان، نقوی و رحمانی به دلیل جو ارعاب آمیز آن روز از سخنرانی خوداری می کنند، و بقیه نیز به غیر از آقای معین فر، یا در حمله به رئیس جمهور با مخالفان به مسابقه بر می خیزند و یا به روش وسط بازی متوسل می شوند.
برای مثال، خانم اعظم طالقانی که در مقام دفاع از رئیس جمهور ثبت نام کرده بود می گوید: "اصلا آقای بنی صدر را نه كاندید كردیم، نه رای دادیم، ...نقاط ضعف بطور كلی از یكطرف، غرور و قدی و خودبینی و در نظر نگرفتن نقش اساسی امام امت كه سكان دار كشتی این انقلاب است واز طرف دیگر، و در عین حال بعضی از افراد ناهماهنگ با انقلاب اسلامی در اطراف رئیس جمهور ... بنده هم كه اینجا ایستاده ام بگویم بلی، رئیس جمهور دیگر نمی تواند دراین مملكت رئیس جمهور باشد."[219]
یا آقای محمد مهدی جعفری نماینده دشتستان برای دفاع از رئیس جمهور؛ نخست لازم می بیند وی را به خود محوری و خود خواهی متهم کند تا بتواند فقط بگوید که:" اینجا مخالفتم با طرح عدم كفایت سیاسی بهیچوجه به معنای طرفداری از آقای بنی صدر نیست. قبل از انتخابات ریاست جمهوری بنده طرفدار نبودم... من اعلام می كنم كه رای مخالفم به هیچ وجه به عنوان طرفداری از آقای بنی صدر نیست، بلكه در حال حاضر با رای قاصر خود بانظر قاصر خود اینچنین می بینم كه رای به عدم كفایت سیاسی رئیس جمهوری به نفع این جمهوری تمام نخواهد شد."[220]
و یا آقای حجتی کرمانی نیز در همان آغاز سخنرانی کاملا تغییر موضع می دهند: "من زود شما را راحت می كنم و مطمئن باشید كه من راهی را جز راه امام انتخاب نخواهم كرد. (احسنت)"[221]
آقای عزت الله سحابی، در مقام دفاع، به روش وسط بازی روی می آورند، و در همان حال که تلویحا سخن از وجود نوارهای آیت می کنند و طرف دیگر، حزب جمهوری، را نیز در ایجاد بحران، مقصر می دانند، ولی، بعد از همین موضع وسط نیز خارج می شوند و بر ضد بنی صدر موضع می گیرند و اینکه بنی صدر دیگر نباید رئیس جمهور باشد. او که به عنوان مخالف طرح عدم کفایت ثبت نام کرده بود در اینجا به موافق بدل می شود و می گوید: "بنی صدر عیبش این بود یا هست كه حرف زیاد می زند، مرتب می گوید و پرده‌دری می كند، خیلی جاها هم از حدود احساس مسؤولیت خارج می شود، و یكی از ایرادات من همین است. از احساس مسؤولیت آنجور خارج می شود كه كیان و وجود جمهوری را در معرض سوال و خطر قرار می دهد و بهانه بدست دشمنان و معاندین این انقلاب واین جمهوری می دهد.... با موضع‌گیریهایی كه اخیرا آقای بنی صدر كرده است، ایشان دیگر نمی تواند رئیس جمهور باشد."[222]
در باره اینکه چرا آقای سحابی، بر خلاف انتظار، به وظیفه خود در مقابل مردم عمل نکردند و به  افشای کودتا دست نزدند، آقای بنی صدر می گوید: "در همان روزها، آقای عزت الله سحابی پیش من آمدند و بمن گفتند که رهبران حزب جمهوری به ایشان پیشنهاد کرده اند که در مجلس برای عزل بنی صدر و برای دفاع از ایشان زیاد سخن نگوید و در عوض بعد از بنی صدر به ایشان مقام نخست وزیری پیشنهاد خواهد شد." بنی صدر افزود: "به ایشان گفتم که اینها به شما دروغ گفته اند فریب نخور. می خواهند اول ترتیب من را بدهند و بعد ترتیب شما را. متاسفانه گوش نکرد."[223]
بنا براین دفاع از رئیس جمهور بر گردن اکبر معین فر می افتد. وی با شهامتی مثال زدنی و در حالی که در شروع و طول صحبت، فشار شدیدی از سوی نمایندگان حزب اللهی به او وارد می شد این گونه سخنش را آغاز می کند:
"در جوی هیجان‌زده كه قبل از شنیدن توضیحات مخالف و موافق و قبل از استماع دفاع رئیس جمهور و قبل از اخذ رای نهایی تصمیم قطعی گرفته شده و رایها آماده گردیده است به نظر بی اثر و بی فایده می رسد خصوصا آنكه غلیان احساسات آنان كه اطراف ساختمان مجلس و محوطه بعضی از خیابانها را در اختیار گرفته‌اند و كوچكترین نغمه مخالف را مخالفت با اسلام وضدیت با انقلاب اسلامی می دانند به حدی است كه برای گوینده خطرات بسیاری را در بر دارد. آنان به غلط به تصور اینكه مخالفت با طرح بركناری رئیس جمهور، مخالفت با انقلاب و امام است آماده‌اند هر گونه توهین و آزاری به گوینده روا دارند و حتی به سادگی خون وی را بر زمین بریزند در چنین جوی شاید دم فرو بستن و تماشاچی بودن ودر برابر تصمیم قطعی كه گرفته شده است ابراز نظر نكردن به عقل و منطق نزدیكتر باشند"
گفتنی است در برابر مجلس فریاد می كردند كه ”بنی صدر ضد الله ” ...یعنی حكم او قبلا صادر شده بود و عامل قتل هم كه به عنوان حزب الله خود را معرفی می كند قبلا تعیین شده است. فقط همگی متنظر رای مجلس بر عدم كفایت سیاسی وی می باشند.
آقای معین فر ادامه می دهد: "اینك رای مجلس به عدم كفایت آقای بنی صدر در شرائطی صورت می گیرد كه مطبوعات باقیمانده و كلیه رسانه‌های گروهی و اجتماعات خیابانی و خطب نماز جمعه،‌همه و همه علیه ایشان تبلیغ می كنند دو روزنامه ای هم كه وابسته به گروه حاكم نبودند برخلاف قانون توقیف شده‌اند در اجتماعات خیابانی و اطراف مجلس اگر كسی جرات كند نام آقای بنی صدر را ببرد و كوچكترین دفاعی از ایشان بكند به شدیدترین وجهی تنبیه می شود. آیا در چنین جوی طرح چنین مساله ای در ابتدای جمهوری اسلامی شایسته می باشد؟ بنظربنده در شرائط كنونی طرح مساله عدم كفایت سیاسی رئیس جمهور‌، در حالی كه وی عملا در حصر بسر می برد، به دفترش حمله شده و یارانش به زندان افتاده‌اند و ایشان هیچگونه وسیله دفاعی در اختیار ندارد سزاوار جمهوری اسلامی نیست."[224]
و بعد از آنکه صلاحیت مجلس را برای رسیدگی به طرح عدم صلاحیت رئیس جمهور به زیر سوال می برد، به دفاع از اعمال رئیس جمهور می پردازد:
"اصل یكصد و سیزدهم قانون اساسی، رئیس جمهور را مسئول اجرای قانون اساسی و تنظیم روابط قوای سه گانه و ریاست قوه مجریه و به عنوان عالیترین مقام رسمی كشور پس از مقام رهبری می شناسد. با این ترتیب اگر در كشور، در اجرای قانون اساسی تعللی شده باشد و یا برخلاف قانون اساسی عملی صورت گرفته باشد و رئیس جمهور از تذكر و پیگیری در این باره خودداری كرده باشد ، باید او را ناتوان گفت در حالی كه همه نمایندگان محترم شاهد هستند كه آقای بنی صدر در هر مورد كه عملی را برخلاف قانون اساسی دید با صراحت و اصرار اعلام كرد، با این ترتیب نه تنها در ایفای وظیفه خود كوتاهی نكرده است، بلكه همین پافشاریها موجب دشمنی كسانی گشته است كه خود پا از دایره قانون اساسی فراتر گذارده اند."
به عنوان مثال، آقای معین فر به اعتراضات بنی صدر نسبت به قرار داد الجزایر اشاره می کند: "رئیس جمهور در مورد موافقتنامه ایران و آمریكا كه به صراحت با اصول 52 و 53 و 75 و 125 قانون اساسی مغایرت داشت، به موقع خود اعتراض كرد واگر غیر از این كرده بود باید نسبت به كفایت ایشان تردید می كردیم نه آنكه در برابر وظیفه قانونی كه انجام داده است وی را مسوول و متهم به بی‌كفایتی كنیم"

دلایل عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور
مهمترین دلایل عدم کفایت بنی صدر، آنگونه که در مجلس طرح شد، بر حول چند محور قرار گرفته بود:
1. عدم اعتقاد به اصل ولایت فقیه
برای مثال آقای معصومی می گوید که: "بنی صدر در خبرگان بگوید من با  9دلیل با ولایت فقیه مخالف هستم. چون او نه فقه را فهمیده ونه فقیه رامی شناسد وبه دموكراسی ایمان آورده و لذا بعد از انتخاب به ریاست جمهور تكیه او تنها بر یازده میلیون رای است. بنی صدر با قبول دموکراسی غربی ولایت فقیه را نفی می کند."[225]
آقای خامنه ای: "نام امام، آری فقط نام امام را گرامی می داشت اما در عمل همه جوانب حیطه ولایت فقیه را مورد تعرض قرار می داد."[226]
دیالمه:"در دانشگاه مشهد گفتم، دانشگاه مشهد گفتم كه ریاست جمهوری بنی‌صدر برای اسلام و انقلاب اسلامی ما یك فاجعه است. چرا كه به ولایت فقیه، سر سوزنی اعتقاد ندارد. و همین امر باعث می گردد كه نهایت در مقابل امام ایستاده ومشكلات عظیمی را ایجاد نماید."[227]
2. مخالفت با گروگانگیری
در این مورد آقای موسوی خوئینی ها می گوید: "آقای بنی صدر به یازده میلیون رای تاكید می كند ولی آیا اشغال لانه جاسوسی امریكا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مورد تایید سراسر كشور واكثریت قاطع ملت ایران جز وابستگان به امریكا قرار نگرفت؟ آیا امام این اقدام انقلابی را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نخواند... ولی آیا فكر می كنید كه چرا آقای بنی صدر از اولین مخالفین این حركت بود واز هر وسیله‌ای برای درهم شكستن این حركت استفاده می كرد؟ آیا فكر كرده اید كه چرا آقای بنی صدر به دانشجویان پیرو خط امام می گفت كه شماها از چریكهای فدائی خطرناكتر هستید؟ آیا فكر كرده‌اید... آیا هرگز فكر كرده‌اید كه چرا آقای بنی صدر تمام تلاش خود را برای آزادی گروگانهای جاسوس بكار می برد؟"[228]
دکتر زرگر: "با اینكه همیشه طرفدار آزادی گروگانها بود و می گفت كه با گروگان گیری ما گروگان آمریكا شده ایم پس از آزادی گروگانها، آنرا خیانتی نابخشودنی می نامد ودولت را متهم به اختلاس بیت‌المال می كند."[229]
سید علی خامنه ای:"امام تصرف لانه جاسوسی را انقلاب دوم می نامید و او بارها آنرا رد می كرد."[230]
4. مخالفت با نهادهای انقلابی
اکبر ولایتی: "اینكه اصلا قضیه بی كفایتی نیست. قضیه توطئه است. یا بی اعتبار كردن نهادهای انقلابی است كه نمونه‌هایش را دیده‌اید. بی اعتبار كردن اسلام و رشد ملی گرائی وهر نوع مكتب ضد اسلامی كه می تواند در مقابل اسلام مانعی ایجاد بنماید، آقای بنی صدر از آن حمایت می كرده است."[231]
دکتر زرگر: "با تمام قوا برای تضعیف ودر نهایت انحلال مجلس، تضعیف شورای نگهبان، تضعیف قوه قضائیه، دادگاههای انقلاب، سپاه پاسداران، كمیته ها، و تمام نهادهای قانونی و انقلابی حملاتش را تشدید می كند." [232]
صادق خلخالی: "این است كه همیشه از نهادهای انقلابی چه قبل از جنگ و چه بعد از جنگ انتقاد می كرده است."[233]
موسوی خوئینی ها: "ایشان در متن جریان گرایش به آمریكا قرار گرفته است ولو ناخواسته، و از همین پایگاه است كه به مقابله با نهادهای انقلابی برخاسته است."[234]
سید علی خامنه ای: "مخالفت آشكار و پنهان با سپاه پاسداران وجهاد سازندگی و دیگر نهادهای انقلابی و قانونی. وقتی رئیس جمهور با بی حرمتی به این نهادهای قانونی خود را كه جزئی از مجموعه دولت است از آن جدا می كند..."[235]
دیالمه: "كوبیدن دادگاههای انقلاب از جمله این مساله که این دادگاهها قرار نبود تا ابد بماند و بصورت یك كابوسی دربیاید وزندگی آرام را از شما بگیرد”[236]
ده نماینده مجلس، از جمله آقایان حسن یوسفی اشکوری و امید نجف آبادی، در اعلامیه جداگانه ای، از جمله دلایل عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور را: "مخالفت با نهادهای انقلابی یا بزرگ جلوه دادن نقطه ضعف‌ها و اشكالات آنها."[237] ذکر می کنند.
5. مخالفت با اعدامها و افشای شکنجه
موسوی خوئینی ها: " آقای بنی‌صدر از پایگاه خط آمریكاست كه با دادگاههای انقلاب به مخالفت برمی خیزد و تاسف می خورد. این عین سخن آقای بنی صدر است كه چرا ما از روز اول از حقوق انسانی آن محكومین دفاع نكردیم تا كار به اینجا رسید. این حرف آقای بنی صدر است. كه چرا در هنگامی كه دادگاههای انقلاب آقای هویدا و نمی دانم نصیری وخسروداد وامثال این جانورها را محكوم به اعدام می كرد واعدام می كرد می گوید چرا از حق‌ انسانی آنها ما دفاع نكردیم كه كار دادگاهها به اینجا كشید، به كجا كشید كار دادگاهها (خلخالی: دو سه مرتبه آمد ولی ماگوش به حرفش نكردیم) (خنده نمایندگان)..."[238]
سید علی خامنه ای: "...(ن: با اشاره به بنی صدر) آزادی را درایران بكلی پایمال شده وانمود كردن، شایعه شكنجه را علیرغم گزارش صلیب سرخ ونیز كمیسیون تحقیق در سطح عالم گستردن و خلاصه رژیم كنونی را از رژیم شاه هم بدتر معرفی كردن جزو شاه‌ بیتهای اظهارات آقای بنی صدر است. به گوشه‌ای از مصاحبه با لوموتن توجه كنید. آقای بنی صدر می فرمایند ”اكنون دیگر قانون وجود ندارد همچون گذشته افراد را دستگیر می كنند، شكنجه می كنند، شكنجه می دهند. كمیسیونی برای تحقیق در این زمینه تشكیل شد و گزارش مسخره‌ای نیز تنظیم كرده‌اند انسان هیچ حقی ندارد، او را دستگیر می كنند و چون زباله از میان می برند..."[239]

اکبر ولایتی: " نه تنها معایب را زیر ذره‌بین می گذاشتند، بلكه آن چیزهایی كه اصلا وجود نداشت به عنوان یك عیب به این سیستم می چسبانیدند. مسأله شكنجه یكی از آن چیزهایی است كه تمام رادیوهای خارجی به نقل ازایشان نقل می كردند و تكیه شان روی مصاحبه وصحبتهای ایشان بود."[240]
خلخالی: "تعزیر را در دادگاههای انقلاب اسلامی اسمش را شكنجه می گذارد و بعدهم بوقش را می زند بجوری كه بهانه را به دست ضد انقلاب در خارج وداخل می دهد. این را نمی شود گفت كه صلاحیت سیاسی برای ریاست جمهوری داشته باشد."[241]
معصومی: " بنی صدر با قبول دموكراسی غربی ولایت فقیه را نفی می كند و با قبول حقوق بشر كذائی غرب به اعدام فرخ رو پارسا اعتراض می كند و تعزیر را شكنجه می نامد و لایحه قصاص را غیرانسانی تلقی می كند."[242]
از اتهامات دیگر وارد بر بنی صدر یکی هم این می شود که مخالف تبلیغات رسانه ای برای شخص آقای خمینی است؛ در این مورد امامی کاشانی می گوید: "گفتید (ن:اشاره به بنی صدر) اوضاع كشور عوض نشده مثل زمان شاه است، فقط زمان شاه روزی دوبار سرود شاهنشاهی می خواندند امروز از صبح تا به شب سرود 00 چه من بگویم (نمایندگان: بگویید، آقا بگویید) سرود خمینی می خوانند، امروز صبح تا به شب سرود خمینی می خوانند.(یكی از نمایندگان: خدا لعنتش كند) "[243] و یا اینکه آقای دیالمه از دیگر دلایل بی کفایتی بنی صدر را این می داند که: "احسان نراقی عنصر فعال فراماسونر، همان فردی است كه آقای بنی صدر بسیار كوشیدند تا او را از زندان آزاد كنند."[244]
دیگر دلایل عدم کفایت رئیس جمهور نیز جالب است. البته در دورانی که خودباشی و فردیت به خصوص اینکه بر خلاف رویه تعارف آلود و چاکر باشی ملاقات کنندگان با آقای خمینی باشد، کار زشتی تلقی می شد شنیدن ایرادات زیر نیز قابل فهم است؛
اکبر ولایتی: "با یك نخوت و تبختری حركات و سكناتشان را انجام می دادند كه این از چشم هیچكس پوشیده نیست."[245]
محمد مهدی جعفری: "خودمحوری وخودخواهی است."[246]
سید علی خامنه ای: " من كبر و كبریای این مرد را، و هر آنچه را كه می دانستم به كناری گذاشته بودم. ولی از خاطر نمیبرم، برخورد اولیه گرفتن فرمان از امام را و این طلیعه بدی بود."[247]
رای گیری در مورد عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور
بعد از سخنرانی آقای خلخالی، رای گیری در مورد عدم کفایت رئیس جمهور انجام می شود و نتیجه رای گیری بوسیله آقای هاشمی رفسنجانی خوانده می شود: "بسم الله الرحمن الرحیم. انافتحنا لك فتحا مبینا لیغفرلك الله ما تقدم من ذنبك و ماتأخر و یتم نعمته علیك و یهدیك صراطا مستقیما. جمع افرادی كه در مجلس حاضر بودند 190 نفر. آرائی كه موافق عدم كفایت سیاسی آقای بنی صدر به صندوق ریخته شده 177 نفر ." و حضار در مجلس با این شعارها رضایت خود را از نتیجه رای گیری ابراز می کنند:" الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر، خمینی رهبر، مرگ بر ضد ولایت فقیه، درود بر رزمندگان اسلام، سلام بر شهیدان، مرگ بر بنی صدر، صد درصد اعدام باید گردد، بدست حزب الله، پیشمرگ روح الله، انشاءالله انشاءالله."[248]
بعد از کودتا
روز بعد از کودتا، بنی صدر یکبار دیگر سعی می کند که آقای خمینی را متوجه خطراتی کند که متوجه کشور شده اند و برای دفع این خطرها از او دعوت می کند که "این دستگاه ظلمیه ضد اسلامی ( دادگاههای انقلاب و...) را منحل کنید.  جنگ را متوقف کنید، آزادیها را بر قرار کنید و از امور یکسره کنار بگیرید." و اضافه می کند که اگر فکر می کند که این تقاضاها "بخاطر آنست که بقدرت بازگردم. تعهد می کنم که هرگز دور سیاست نچرخم".
در همین حال، بنی صدر تصمیم به ادامه استقامتش را مشروط می کند بر اینکه آیا مردم کودتا را پذیرا شده اند یا نه؟ او روش یافتن پاسخ این پرسش را در درصد شرکت کنندگان در انتخابات ریاست جمهوری، که حدود چهل روز بعد از کودتا انجام می شد، می بیند. به همین خاطر تلاش می کند تا آن وقت در ایران بماند. در انتخابات بعد از کودتا که منجر به ریاست جمهوری رجایی می شود، از درون وزارت کشور، به او گزارش می شود که تعداد واقعی شرکت کنندگان، دو میلیون و هفتصد هزار نفر بوده است. در حالی که رژیم آن را بیش از 14 میلیون ذکر می کند.
سازمان مجاهدین خلق، بعد از کودتا، و در مخفیگاه به بنی صدر قول حمایت و همکاری می دهد.  بنی صدر که خود از منتقدان قدیم این سازمان بود در پاسخ به دعوت رجوی می گوید که: "ما صد در صد به خمینی اعتماد داشتیم و او اینگونه از آب در آمد، در حالی که من صد در صد به شما اطمینان ندارم...ولی شما را به ابتلا دعوت می کنم و در نتیجه یا از آزمایش پیروز بیرون آمده و به خدمت مردم خود در می آیید و یا  از ابتلا شکست خورده بیرون می آیید و مردم از دست شما خلاص می شوند."[249] بر این اساس، میثاق شورای ملی مقاومت بر سه اصل استقلال، آزادی و عدم هژمونی امضا می شود،[250] و در تاریخ 28 جولای 1981 از طریق فرودگاه مهرآباد به پاریس وارد پاریس و در اولین مصاحبه با بی بی سی اظهار کردند: " من برای افشای روابط اورگانیک ریگانیسم و خمینسم از ایران خارج شدم."

نتیجه گیری
بررسی علل عدم کفایت رئیس جمهور خود از گویایی کامل برخوردار می باشند و لازم به تجزیه و تحلیل و تفسیر زیادی ندارند. خلاصه اینکه رئیس جمهوری که  در غیبت شورای نگهبان، با رای مستقیم و آزاد مردم و با بیش از 76% آرا به نمایندگی انتخاب شده بود، بعد از هجده ماه، توسط مجلسی که اکثریت نمایندگان آن به استناد کمیسیون قضات دیوان علی کشور با تقلب وارد مجلس شده بودند، در پوشش ظاهرا قانونی عزل می شود. رئیس جمهور، در جوی مملو از خطر ترور و زندان و شکنجه، هم خودش و هر هرکسی که با او همکاری داشت، به جرم مخالفت با استبداد ولایت فقیه، گروگانگیری، اعدامها و شکنجه، و ... از کار بر کنار می شود. همکارانش، یا پنهان و یا زندانی و شکنجه و حتی اعدام می شوند و خود او به زندگی مخفی روی می آورد.  با انجام کودتا، کودتاچیان به یکی از هدفهای خود رسیده بودند زیرا بنی صدر تهدید کرده بود و به جد در پی این بود که امضا کنندگان موافقت نامه الجزایر را که به نقض عظیم حقوق ملی ایرانیان منجر شده بود به دادگاه بکشاند. همه کسانی که در آن روز در جریان موافقت مخفیانه آقای خمینی با جناح ریگان بر سر گروگانها بودند، توانستند نفس راحتی بکشند و االبته خسارت بار تر از این موضوع این بود که با عزل بنی صدر، توقف جنگ خانمانسوزی که با عقب نشینی عراق از خاک ایران و پرداخت غرامت به ایران امکان پذیر شده بود از دستور کار خارج شد. و بنابراین اسباب ادامه جنگی ویرانگر به مدت 8 سال را که همانا اسباب استقرار استبداد ولایت فقیه بود فراهم ساختند.
سخنان و نوشته های بازیگران اصلی آن روز، از خود آقای خمینی گرفته تا آقایان بهشتی و رفسنجانی، حاکی از این بود که موضوع نزاع بر دو نوع تلقی از اسلام بنا شده بوده است: گفتمان استبدادی در برابر گفتمان آزادی. در ایران امروز و در جنبش سبز نیز هنوز یک سر اصلی نزاع به همین دو نوع اسلام بر می گردد.  سیر تحولات یک صد ساله اخیر نشان می دهد که رهایی ایرانیان از استبداد بدون ظهور یک دیانت آزادی محور در حد محال است. اما چه کسی است می تواند انکار  کند که چنین گذاری خود یک انقلاب است؟  انقلابی در اسلام لازم است. یعنی انقلابی برای بازگرداندن دین از بیان قدرت به بیان ﺁزادی. بنا بر تجربه های فراوان انسانی و تاریخی، بدون ﺁنکه انسان از قید از خود بیگانگی دینی رها شود، ممکن نیست بر ﺁزادی و حقوق ذاتی خود عارف شود و رشد کند. تا وقتی که دین طبیعت خویش را که بیان  ﺁزادی  است باز نیابد، و انسان در جامعه به سختی خواهد توانست ﺁزاد و مستقل زندگی کند.
اگر سیاست را در شکل ایده ال آن روش شعورمداوم بر ﺁزادی و زیست در ﺁزادی و استقلال بدانیم، تنها در پرتو یک رنسانس دینی است که دولت می تواند از سلطه قدرت تاریخی دینهای قدرت مدار-همچون اسلام فقهی- خارج شود. نتیجه آنکه؛ تا راه برای یک اسلام مدافع و بیانگر حقوق ذاتی انسان و کرامت او، اسلامی که زبانی برای بیان آزادی ها باشد، باز نشود، منازعه تاریخی میان سنت و تجدد در ایران تخفیف که نخواهد یافت بلکه روز به روز تشدید خواهد یافت. پس آنانی که عمرشان را برای یافتن و پیشنهاد کردن اسلام به مثابه بیان آزادی گذاشته اند دست به کاری تاریخی زده اند. در مقابل، کسانی که نبرد رئیس جمهور با جناح استبدادی به رهبری حزب جمهوری و آقای خمینی، در جنگ قدرت دو جریان قدرت مدار فرو کاسته اند و در این تحریف و سانسور تاریخی با قرائت رسمی رژیم همراه شده و می شوند ، از عوامل استمرار استبداد در وطن می باشند.
حال شاید نسل جوان بتواند به ریشه عدم مشروعیت رژیم در وجدان تاریخی خود پی ببرد و اینکه چگونه می شود که اعتراض به تقلبات انتخاباتی، در فاصله چند روز تمامیت رژیم را به چالش بکشد.  و در این کانتکست است که می تواند بپرسد که چرا بیش از سی سال، جزئیات انجام چنین کودتایی از آنها پنهان نگاه داشته شده است؟ چرا هنوز هستند کسانی که گرچه هم اینک ظاهرا در صف مخالفان نظام ولایت اند ولی هیچ علاقمند نیستند واقعیات آن روز آفتابی شود و اخیرا هم دوباره به جعل تاریخ این زمان دست یازیده اند؟ چه کسانی و به چه هدفی در این توطئه سکوت دست داشته اند؟ قربانی چنین سکوتی طولانی چه کسانی بوده اند و هستند؟ و اینکه بالاخره علم و اذعان بر این کودتا، چه اثری در انتخاب روشهای مبارزه، اهداف مبارزه، اندیشه راهنمای مبارزه و سخنگویی مبارزه خواهد داشت؟
در تحقیقات بعدی به مسائل بعد از کودتا، خروج از ایران به همراه رجوی، همراهی سازمان مجاهدین خلق با او، بکار گیری سنت قرآنی ابتلا از جانب بنی صدر در برابر سازمان مجاهدین خلق و امضای میثاق بر سه اصل آزادی، استقلال و عدم هژمونی، نقض این اصول از سوی سازمان مجاهدین و به خدمت صدام در آمدن مجاهدین، نقش بنی صدر در افشای اکتبر سورپرایز، ایران گیت، دادگاه میکونوس و ....خواهم پرداخت.

قسمتهای قبلی:

تبارشناسی کودتای شصت - بخش اول
جنبش سبز در پیوند با کودتای خرداد شصت؟ 
تبار شناسی کودتای شصت – بخش دوم
تبار شناسی کودتای شصت – بخش سوم
تبار شناسی کودتای خرداد شصت – بخش چهارم
تبار شناسی انقلاب- بخش پنجم
تبار شناسی انقلاب_ بخش ششم
تبار شناسی کودتای خرداد شصت- بخش هفتم





[199] عبور از بحران، خاطرات هاشمی رفسنجانی ( دفتر نشر معارف انقلاب.  چاپ پنجم، 1378) ص 157
[200] گریز ناگریز- سی روایت گریز از جمهوری اسلامی ایران- به کوشش میهن روستا- مهناز متین- سیروس جاویدی- نا صر مهاجر.  جلد اول، ص 299.  این بخش از کتاب در این سایت موجود است:
[202] عبور از بحران، خاطرات هاشمی رفسنجانی ( دفتر نشر معارف انقلاب.  چاپ پنجم، 1378) ص  134 اینکه رژیم برای تحقیر مخالفان خود آنها را متهم می کند که با چادر فرار کرده اند، نشان از نهادینه شده باوری می باشد که در آن زن حقیر شمرده می شود. در این نگرش لباس زن لباس خواری و تحقیرشدگی است. اگر به ضریب تکرار دروغی به نام فرار بنی صدر با لباس و آرایش زنانه و به تازگی قضیه دانشجوی قهرمان مجید توکلی توجه کنیم تداوم این نوع نگرش قرون وسطایی را تا امروز نیز در سران جمهوری اسلامی می توان آشکارا دید.
[203] همان: ص 153.  آقای سلامتیان در مصاحبه با نویسنده گفت که علتی که ترور کنندگان به هدف خود نرسیدند این بود که با صدای شلیک گلوله ها محافظان رئیس جمهور که در ساختمان نزدیک مجلس قرار داشتند، به طرف محل تیر اندازی دویدند و مهاجمین مجبور به فرار شدند.  تاریخ مصاحبه: 20 مه 2005
[204] غائله چهاردم اسفند 1359زیر نظر سید عبد الکریم موسوی اردبیلی رئیس شورای عالی قضایی ( تهران.  انتشارات نجات، چاپ دوم.  1364) ص 686
[205] همان 691
[206] غائله چهاردم اسفند 1359زیر نظر سید عبد الکریم موسوی اردبیلی ( تهران.  انتشارات نجات، چاپ دوم.  1364) ص391
[207] پاسخ رئیس جمهور به سخنان آقای خمینی در 25 خرداد 1360: نامه ها به خمینی و دیگران.  ابوالحسن بنی صدر( انتشارات انقلاب اسلامی 1385) ص 465
[208] غائله چهاردم اسفند 1359زیر نظر سید عبد الکریم موسوی اردبیلی ( تهران.  انتشارات نجات، چاپ دوم.  1364) ص 692
[210] خیانت به امید: ابوالحسن بنی صدر. 1361 ص 4-5
[211] خاطرات عذرا بنی صدر، همسر رئیس جمهور:
[212] محمد جعفری، تقابل دو خط ( انتشارات برزاوند، بهمن ماه 1386) ص431
[213] عبور از بحران، خاطرات هاشمی رفسنجانی ( دفتر نشر معارف انقلاب.  چاپ پنجم، 1378) ص 157
[214] همان 154 . در اینجا متن نامه و اسامی کسانی که متن را امضا کرده اند موجود است
[215] نامه ها به خمینی و دیگران.  ابوالحسن بنی صدر( انتشارات انقلاب اسلامی 1385) ص 458-462
[216] عبور از بحران، خاطرات هاشمی رفسنجانی ( دفتر نشر معارف انقلاب.  چاپ پنجم، 1378) ص 153ج
[217] سخنرانی آقای رفسنجانی در نماز جمعه تهران، در تیر ماه 1360، هفته بعد از کودتا

[218] احمد سلامتیان: با چادر یا بی چادر

[219] مجموعه مذاکرات مجلس در روزهای 30 و 31 خرداد.  متاسفانه باید گفت که این سخنرانی ها، به گونه ای علمی طبقه بندی نشده اند.  شاید بشود گفت که صدها صفحه، بگونه ای روی هم تلنبار شده اند و تحقیق در این مورد را زمانگیر و مشکل می کند:


[220] همان.  ایشان در رای گیری، رای ممتنع دادند
[221] همان
[222] همان
[223] مصاحبه با بنی صدر: 14/مرداد/1389

[226] همان
[227] همان
[228] همان
[229] همان
[230] همان
[231] همان
[232] همان
[233] همان
[234] همان
[235] همان
[236] همان
[237] همان
[238] همان
[239] همان
[240] همان
[241] همان
[242] همان
[243] همان
[244] همان
[245] همان
[246] همان
[247] همان.  اشاره ایشان به زمان گرفتن فرمان ریاست جمهوری از آقای خمینی می باشد، که بر خلاف سایر روسای جمهوری، وی تعظیم نکردند. البته دست آقای خمینی را که در آن روز سوار بر ویلچر و در سالن بیمارستان دیده بود را بوسیدند که خود این شد گناهی نابخشودنی بر بنی صدر از دید اپوزیسیون امروزی. ولی از این شکلیات که بگذریم لازم است بیان شود که رادیو تلویزیون بخشی از صحبتهای بنی صدر در جلسه تنفیذ را سانسور کرد با این استدلال که او در آن سخن از این گفته بودند که مشروعیتشان را از رای مردم می گیرند.
[248] همان
[249] مصاحبه با بنی صدر، 22 ژانویه 2005
http://enghelabe-eslami.com/از-ابوالحسن-بنی-صدر/111-2010-05-14-15-52-56.html

*. Islamic Discourses of Power and Freedom in the Iranian Revolution, 1979-81


A thesis presented by
Mahmood Delkhasteh
to
The Sociology Department
in partial fulfilment of the requirements
for the degree of
Doctor of Philosophy
in the subject of
Sociology

London School of Economics and Political Science
London, UK

© 2007 Mahmood Delkhasteh
All Rights Reserved


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر