۱۳۹۲ اسفند ۲۲, پنجشنبه

کوتاه سخنی در رابطه با تظاهرات عریان خانمهای کمونیست کارگری در پاریس


چند نکته در این رابطه:

-  چرا در اعتراض سیاسی هم همیشه باید مقلد و مصرف گر بود و از خود ابتکار و افرینشی نشان نداد؟

- وقتی چند دختر روسی و اوکراینی این نوع اعتراض را شروع کردند و چند بار تکرار شد اولین سوالی که در ذهنم آمد این بود که چرا این دخترها همگی نوع تیپ ایده ال زیبایی در فرهنگ حاکم در غرب هستند و هیچ زن مسنی با اندامی خارج از اندازه های ایده آل و از طراوت جوانی و دور از ورزشهای مورد نیاز برای نگهداری چنین بدنهایی وجود ندارد؟  پاسخی نیافتم و جالب این بود که در مصاحبه ای با یکی از اینها در یورو نیوزهمین سوال از یکی از رهبران انها شد و پاسخ داد که اینجور نیست و چنین زنهایی را داریم.   البته پاسخش ناصادقانه بود چرا که سوال این بود که چرا چنین افرادی در جلوی دوربین و جلوی صحنه وجود ندارند و نه اینکه در پشت صحنه چنین افرادی وجود دارند.

- عریانی و پوشیدگی هیچیک ربط مستقیمی با ازادی و سرکوب ندارند و شاخص هایی جهانی نمی باشند.  برای مثال اگر عریانی شاخص ازادی بود زنان - و مردان- در بسیاری از قبایل در جنگلهای امازون و و غرب و دیگر مناطق افریقا از آزادترین زنها بودند ولی واقعیت می گوید که اینگونه نیست و فرهنگ مرد سالاری در میان بسیاری از این قبایل ساری و جاری می باشد. 

زمانی روسری بر سر گذاشتن نشانه اعتراض به استبداد است( همانگونه که در سالهای قبل از انقلاب، برای اعتراض  به عناصر فرهنگ استبداد شاهی، بسیاری از دخترها در دانشگاه ها روسری بر سر می کردند.) و زمانی روسری بر سر نکردن و بد حجاب بودن و مو را بیرون گذاشتن، نشانه اعتراض با استبداد می شود.  در اینجا نفس هیچیک از این دو عمل  ارزشی جهانشمول نیست بلکه این کانتکست سیاسی می باشد که به آن معنی و مفهوم می بخشد.

- علت بی توجهی به اعتراض خانمهای کمونیسم کارگری، بنظر من، بیشتر به این جهت است، که این نوع اعتراض تازگی خود را از دست داده است( هم اینکه خانمهای مسن و با بدنهایی که فرهنگ سرمایه داری حاکم مقبول نمی داند، از این گروه را می شناسم که در این جمع غایب می باشند.) و در حال از مد افتادن است و این خانمها خیلی دیر دست به تقلید از عملی که در فرهنگهای ایرانی، مورد سوال است زده اند.   با تماس نزدیکی که با واقعیتهای در حال تغییر فرهنگی دارم و با اینکه به علت طولانی شدن استبداد وا پسگرا، اغتشاش هویت گسترش یافته است، هیچ نشانه عمومی که مخالفان  حجاب اجباری در پی عریانی کامل هستند را نمی بینم.  بیشتر در پی یافتن استقلال در تصمیم و آزادی در نوع تصمیم در رابطه با حجاب و دیگر مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می باشند.

- تا آنجا که می دانم این خانمها اعتراضی به اجباری کردن بی حجابی  در مدارس فرانسه و..و ندارند، بلکه اعتراض به اجباری بودن حجاب دارند و هیچ توجه ندارند که مشکل جامعه ایران نه  حجاب است و نه بی حجابی، بلکه اجبار دولتی در تحمیل نوع پوشش می باشد.  یکبار در اینجا یا سخن ماندنی یکی از پیشروان جنبش زنان در دوران مشورطیت افتادم و دیدم که این خانمها هنوز بعد از یک قرن هنوز به کنه نظر این اندیشمند نرسیده اند:

"صدیقه دولت آبادی در مقاله ای  در بارۀ « با حجاب و بی حجاب» می گوید:«اما برای ما آزادی و کشف حجاب به طور خیلی طبیعی پیش آمده، که دولت وافکارمنور روی این زمینه زنان را درکشف حجاب مختار گذاشته اند، تا هرکس میل دارد با حجاب وهرکس مایل است بی حجاب معاشرت کند. بنابراین دوم آزادی است که ما ازاروپاییان کامل تر داریم.» ولی این سیاست «اصلاحات تدریجی جامعه » همراه با زمان ادامه نیافت زیرا که طبیعت رژیم رضا خانی براساس اراده گرائی همراه با قهرو زور بود که با تصورات نادرست از ساختار و بافتهای آن زمان جامعه با اعلام رسمی «کشف حجاب 17 دی 1314» باعث واکنش بخش بزرگی از مردم جامعه گردید."

در این رابطه مهران مصطفوی می نویسد:

"اعتراضات مختلف با برهنه شدن توسط بانوان و گاه مردان ایرانی در این اواخر من را یاد چند خاطره انداخت. حدود سال 1979 یا 80 بود که همراه دو دوست سفری به اسپانیا داشتم. وقتی به اسپانیا رسیدیم و میدان شهر را دیدم بسیار متعجب شدیم. حدود 50 تا 100 زن ومرد جوان دو تا دوتا همدیگر را در آغوش گرفته بودند و در وسط میدان شهرهمدیگر را می بوسیدند. برای من که از فرانسه آمده بودم خیلی تعجب انگیز بود در فرانسه اینطوری و با این وسعت! ندیده بودم که در معابر عمومی اینگونه رفتارها صورت گیرد. وقتی از دوست مطلعم سئوال کردم پاسخ داد که جامعه اسپانیا تازه از دیکتاتوری فرانکو و سیطره کلیسا آزاد شده است و این رفتارها نوعی واکنش است به رفتارها ی سرکوبگر حاکمان اما در فرانسه از این صحبتها مدتها گذشته است. بعدها خاطره ای از آقای ابوالحسن بنی صدر شنیدم که تعریف میکردند در سال 1968 در بحبوحه جنبش مردم فرانسه به همراه دوستش آقای دکتر تکمیل همایون به دانشگاه سوربن رفته بودند تا معترضان جوان را از نزدیک ببینند و سخنرانی های گروههای چپرا گوش بدهند. آقای بنی صدر تعریف میکنند که وقتی وارد دانشگاه شدند دیدند که دخترها و پسرها دراز کشیده و مشغول نوازش یکدیگرند. با دیدن این صحنه نگاهی به تکمیل همایون می کنند و با تعجب می پرسند "اینجا دانشگاه است؟" تکمیل همایون که انسان شوخی است به آقای بنی صدر پاسخ می دهد "بیشتر بنظر می آید مالشگاه باشد تا دانشگاه". منظور اینکه فرانسه هم چنین دوره ای را قبل از اسپانیا داشته است. و امروز بنحوی شاهد نوع ایرانی اینگونه رفتارها در "مبارزه" هستیم که فردای این نظام نیز احتمالا در بخشی از جامعه کم نخواهد بود. اما آنچه تاریخ بما می آموزد اینکه رفتارهای واکنشی بهترین رفتارها نیستند و انسان را از کنش و تفکر به عمق مسائل و یافتن راه حلهای پایدار باز می دارند و راه را برای افراط و تفریط باز می کنند. امید که جامعه ما دچار رفتار واکنشی نشودو راه مناسب خود را بیابد."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر