۱۳۹۳ فروردین ۱۰, یکشنبه

بحثی در باره حکم اعدام بیش از 529 نفر در مصر





بعد از انتشار حکم اعدام 529 نفر در مصر یاداشت زیر را در فیس بوک خود منتشر کردم:

"قابل توجه کسانی که برای کودتای مصر کف زدند و نفسی راحتی کشیدند که مصر از دست مرسی رهایی یافت و راه دموکراسی هموار شد و ندانستند که روش همان هدف است و از طریق روش می شود هدف را دید. چقدر سخن سعدی بجاست:
شنیدم گوسفندی را بزرگی
رهانید از دهان و چنگ گرگی
شبانگه کارد بر حلقش بمالید
روان گوسفند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی
ولیکن عاقبت گرگم تو بودی!!! "

یکی از هموطنان اهل قلم که قبلا از کودتای مصر استقبال کرده بودند و در رسای ارتش مصر مقاله ای منتشر کرده بودند، پاسخ زیر را برایم فرستادند:

"آقای دلخواسته اینهمه این دل نازنینت را برای تروریست های اخوان المسلمین خسته نکن. متأسفانه در تاریخ پیش می آید که گاهی ، خنثی کردن و از میدان به در کردن 500 نفر می تواند از نابود شدن کشوری جلو گیری کند. تصورش را بکن که اگر هیتلر و دار و دسته اش در آن بمب گذاری معروف به درک رفته بودند دهها ملیون نفوس در اروپا و اروپای شرقی و روسیه از دام مرگی که سر راهشان کارگذاشته شده بود می رهیدند. یا تصور کن اگر در سال 1356 دویست آخوند همراه با خمینی محاکمه و از دور خارج می شدند صدها هزار ایرانی و صد ها هزار عراقی نجات یافته بودند و ایران به این روز سیاه نمی افتاد و دنیا به لجن خمینیسم کشیده نمی شد. حکم اعدام بد است اما اخوان المسلمین راحت تر از نظامی ها می کشند و خواب راحت تری هم می کنند زیرا فکر می کنند که با کشتن دیگران غرفه های بهشت را هم صاحب خواهند شد همانطور که خمینی و تخم و ترکه اش دهها هزار جوان بی گناه ایرانی را در عرض دو سه سال نابودکردند . نظامیان دوران پهلوی در عرض پنجاه سال یک ده هزارم خمینی و اسلامیست ها نکشتند. شما دلت برای کی می سوزد؟. آقای دلخواسته برای تروریست ها دل نسوزان برای انسان های بی گناهی دل بسوزان که با روی کارماندن اخوان المسلمین در مصر از همه لحاظ نابود می شدند. هم از لحاظ ذهنی و روحی هم از لحاظ جسمی . به جنگ هایی فکرکن که آنها بر می افروختند. به ویران شدن اهرام فکر کن به آن جنایت بزرگی فکر کن که برادران دینی شان در افغانستان با بودا های چهار هزار ساله کردند. اینهمه غم هست که آدمی بخورد . شما غم مرسی را می خوری اسمش را هم گذاشته ای آزادی خواهی ؟ حیف نیست؟"

در پاسخ نوشتم:
آقای ... عزیز، نمی دانم که ایا تناقض  در نظر و گفتار خود را می بینید؟ از یک طرف می گویید مخالف  اعدام و شکنجه هستید و از طرف دیگر به توجیه ان می نشینید:" متأسفانه در تاریخ پیش می آید که گاهی ، خنثی کردن و از میدان به در کردن 500 نفر می تواند از نابود شدن کشوری جلو گیری کند." با این منطق نشان می دهید که: 1. حقوق انسان را ذاتی انسان و جهانشمول نمی دانید. 2. به همان منطقی که رژیم در کشتار مخالفان خود به ان متوسل شد متوسل شده اید.  فلسفه سیاست "النصرت بالرعب" اقای خامنه ای نیز بر این بنا شده است که با کشتن عده ای از مخالفان وحشت در دل دیگران ایجاد می کنیم و یا اقای رفسنجانی که بعد از شروع  اعدامهای بعد از کودتاای خرداد شصت گفت که اگر آن شب چند صد نفر را کشته بودیم  حال مجبور نبویدم اینقدر اعدام کنیم.  از تشابه اندیشه و روش خود با استبداد حاکم دچار شگفتی نمی شوید؟
اقای ... عزیز اینکه اگر هیتلر در انفجار کشته شده بود چند میلیون نفر کشته نمی شدند چه ربطی با کار بیدادگاه های مصر دارد که 500 نفر را در عرض دو روز در حالیکه به به دو سوم متهمان اجازه ورد به دادگاه نداده اند و حتی به وکلا نیز اجازه ورود به دادگاه نداده اند  دارد؟ ایا واقعا نمی بینید که این قیاس مع الفارق است؟
اگر در مبارزه سیاسی، دفاع از حقوق انسان و کرامت ذاتی انسان هدف اصلی مبارزه نباشد، در آن زمان دیگر سخن گفتن از حقوق انسان به پشیزی نمی ارزد و طرفهای درگیر از آنجایی که افرادی با تفکراتی غرق شده در خشونت هستند فرقی با یکدیگر ندارند و تنها فرق این است که یک طرف قدرت را در اختیار دارد و طرف دیگر سعی در گرفتن قدرت می کند و در این وسط این مردم هستند که قربانی جنگ قدرت می شوند.  من از حقوق انسانی همان هیتلر و استالین و خمینی و خامنه ای هم دفاع می کنم، نه تنها به این دلیل که حقوق انسان از جمله حق زندگی قبل از باور و عمل وجود دارد بلکه به این دلیل هم که اگر به نقض حقوق انسانی بدترین ها چشم بپوشانیم، بزودی خشونت و اعدام به سراغ بهترین ها  خواهد رفت.  زمانی به استقرار مردم سالاری در وطن خود مطمئن خواهم شد که از حقوق بدترین ها نیز بدون اگر و اما دفاع کنیم.
اقای ... عزیز، من اصلا نمی فهمم که چگونه می توانید از یکطرف از حکم اعدام  500 نفر بدون حق کوچکترین دفاعی از خود دفاع کنید و از طرف دیگر همین روش بیدادگاه های رژیم حاکم بر وطن را محکوم کنید؟

یادم است که اولین دیدارم با بنی صدر درست چند هفته بعد از قتل فجیع اقای بختیار انجام شد.  در آن زمان بنی صدر سخت به محکوم کردن این قتل مشغول و پی در پی مصاحبه می کرد و رژیم را محکوم و قصد کشاندن رژیم به دادگاه را داشت.  یکی از اولین سوالاتم از او این بود که اقای بنی صدر شما بختیار را خائن می دانستید حال چگونه است که کسانی که سالها از قبل او خورده اند و برده اند و حال هر یک در گوشه ای پنهان شده اند این شمایید که خونخواه او شده اید؟ جواب داد که بله من بختیار را خائن می دانستم و می دانم چرا که ارتش دشمن را به خاک وطن اورد.  ولی خائن هم قبل از خائن بودن انسان است و حقوق دارد و با این قتل فجیع( انگشتش را رو به گردنش کشید که اشاره به بریدن گلو بود.) او را از اصلی ترین حق خود که حق زندگی بود محروم کردند.
اقای ... از نظر من ما برای نجات وطن غرق در خشونت به چنین نگرشی نیاز داریم.  نیاز به فعال کردن وجدان اخلاقی جامعه داریم.  از خشونت جز خشونت تولید نمی شود، این با ایستادگی بر حقوق انسان، حتی بدترین انسانها می باشد که جامعه ما پای به  شاهراه مردم سالاری و استقلال و ازادی و رشد خواهد گذاشت."

در پاسخ نوشتد:

"آقای دلخواسته من با اعدام مخالفم و با حکم اعدام این پانصد اخوان المسلمین هم مخالفم حرف من در پاسخ شما بود که به مخالفان حکومت مرسی و مدافعان تظاهرات بیست ملیونی مردم مصر برای برچیدن بساط اخوان المسلمین (که شما آنرا کودتا می نامید و فقط نظامی ها را می بینید و مردم مصر را نمی بینید ) طعنه زده بودید که بیایید و ببینید چه می کنند. حرف من این است که اگر اخوان المسلمین در مصر موفق شوند تا حکومت را برای مدت طولانی در اختیار بگیرند هزاران برابر خواهندکشت و با وجدان آسوده تری خواهند کشت زیرا به زعم آنها برای خدا و رسول الله خواهند کشت .بهترین ها را و شریف ترین ها و فهمیده ترین ها را هم خواهند کشت درست مثل خمینی و تخم و ترکه اش که انتخاب کردند و ارزنده ترین فرزندان مردم ایران را نابود کردند . بنا بر این شما این موضوع را بهانه نکنید که خواست ملت مصر در برچیدن حکومت اخوانی ها را زیر سئوال ببرید. شما هم می دانی که حکومت مرسی دموکراتیک نبود و صندوق رأیی که در کشوری مثل مصر کار گذاشتند و از آن حکومت اخوان المسلمین را بیرون آوردند همانقدر دموکراتیک بود که صندوق های خمینی در ایران دموکراتیک بود دعوت مردم به رأی دادن با تکیه بر اسلام و اعتقادات دنی آنها رأی دادن به دموکراسی نیست و انتخاب یک گروه و تشکیلات یا مرجع دینی برای اداره حکومت در چنین کشورهایی دلیل بر دموکراتیک بودن چنین حکومت هایی نیست زیرا یک نظام متکی بر شرع اسلامی هزار و چهارصد سال با فرهنگ دموکراسی فاصله دارد. اگر مرسی مثل خمینی دست به کشتار نزد علتش نا توانی او بیداری ملت مصر و تجربه ای که از ایران و وضعیت اسفبار ملت ایران داشتند و همچنین وجود ارتش مصر بود. آنها از خدا می خواستند مثل خمینی سپاه پاسدار راه بیندازند و جنایتکاران کله خشک آدمکش اخوانی را مسلح کنند اما زورش را نداشتند. با انشالله گربه است گفتن ها نمی شود حقایق را لوث کرد. من مخالف اعدام سیاسی و اصولا حکم اعدام هستم اما بیش از آن که دلم به حال دیکتاتورهای دینی از نوع مرسی و تخم و ترکه خمینی بسوزد به حال کودکانی می سوزد که دریک حکومت شرعی از همان کودکی پر پر می شوند و شستشوی مغزی می شوند و به گوشت دم توپ یک مشت ریشوی بیمار روانی برای توسعه قدرت متعصبان قشری تبدیل می شوند یا به عنوان گوشت دم توپ قربانی جنگ افروزی های متحجرا ن فاسد و نادان می گردند. مقصودم این بود که شما هم حقوق بشر گزینشی نداشته باش . قطعا بشریت و حقوق او با وجود حکومت اسلامیست ها و سلطه متحجران دینی بیش از حکومت ارتشی ها در مصر پایمال می شود. اگر در دوره مرسی دستگاه کشتار اسلام سیاسی چندان فعال نبود علتش آن بود که دولت مستعجل هنوز مسلط نشده بود و از غم بی آلتی افسر ده بود. روزی که می توانست مثل خمینی از غم بی آلتی بیرون بیاید و اوباش را مسلح کند و به جان ملت مصر بیندازد آنوقت حقوق بشر دوستی شما دیگر هیچ دردی را درمان نمی کرد. سنگ بنایی که غلط است و کج کار گذاشته شده نمی تواند تبدیل به کاخ بلند عدالت و انسان دوستی شود. اخوانیگری و خمینیگری و طالبانی گری هرگز نمی تواند به بشریت خدمت کند و جز ظلم و بیداد و ویرانی و غارت و فساد و جنایت به بار نمی آورد. بنا بر این غم این ها را نخورید خود مردم مصر به اندازه کافی عاقل و بالغ هستند و تجر به مردم بی نوا و مظلوم و غارت شدهء ایران را هم پشت سر دارند و می دانند باید چکارکنند. آخر این یادداشت هم برای یکی دو درجه عفو خوردن این تروریست های اخوانی دعا می کنم تا شما زیاد دلخور نباشی."


پاسخ دادم:

چند نکته برای  آقای ...:

-
بسیار خوشحالم که مخالف اعدام هستید و عمل بیدادگاههای مصر تحت فرمان ارتش مصر در حکم اعدام این افراد محکوم می کنید.  کامنت اول شما عکس این نظر را تداعی می کرد.  بهر حال بسیار خوشحالم.

 وقتی از مردم مصر صحبت می کنید گونه ای می باشد که فرد گمان می کند که ملت یکپارچه ای می باشند.  می دانید که اینگونه نیست و بقول خودشان بیست در صد از رای دهندگان اخوانی هستند و کمی کمتر از آنها از سلفی ها( که بسیار خطرناکتر از اخوانی ها می باشند.) می باشند که طرفدار دولت نظامی هستند.  مبارکی ها هم که در صد بالایی را و نیز ناصری ها و ....و.  بنا براین صحیح نیست بگویید که مردم مصر قیام کردند، بلکه صحیح این است بگویید که بخشی از مردم مصر بر علیه بخش دیگر قیام و از طریق ارتش  ان بخش را سرکوب کردند.  اینگونه سخن گفتن به واقعیت نزدیکتر است، و گرنه وضعیت اوکراین پیش می اید که یک بخش از جامعه رئیس جمهور را سرنگون می کند و بخش روسی زبان را حذف و بعد می گوید ما نماینده ملت اوکراین هستیم.

-
اینکه چند میلیون نفر در تظاهرات شرکت کردند از همان آغاز مورد سوال بود و اینکه در ارقام اغراق شده است.  این بزرگنمایی را اول بار تونی بلر از نو کانزواتیوهای سخت طرفدار اسرائیل کرد و گفت 18 میلیون.  بعد که دیدند دروغ مالیات ندارد گفتند 30 میلیون.  بعد از کودتا هم هیچوقت نتوانستند حتی همان میدان ازادی اشان که گنجایش یک میلیونی دارد را پر بکنند. رابر ت فیسک  اعداد را اغراق بزرگی خواند و رابرت پاری از نقش اساسی عربستان و اسرائیل و اولیگارشی مبارکی در سرنگونی نوشت.  حال که نقش عربستان در حمایت از کودتا کاملا مشخص شده است.  ایا باور می کنید که عربستان از دموکراسی در مصر دفاع می کرد و می کند؟

-
ارتش مصر همان سپاه پاسداران ایران است و ژنرالهایش نزدیک نیمی از اقتصاد مصر را تحت کنترل دارند.  همه اشان تعلیم دیده دانشگاه های نظامی آمریکا هستند و در دیکتاتوری سادات و مبارک نهایت همکاری را با انها کردند و سودها بردند.  الان هم که السیسی هیچی نشده خواب نما شده و خود را فرستاده خدا می داند( نیوورک تایمز نوشت که در گفته در خوابی صدایی به او گفت که تو را به جایی خواهیم رساند که دست هیچکس تا حال به ان نرسیده است و...و) یعنی در اول کار به بیماری مالیخولایی مستبدان که در آخر عمر دچار می شوند مبتلا شده است( یادتان باشد هم ایشان بود که در جریان جنبش بر علیه مبارک گفته بود که تمام دخترانی که در میدان شب را به روز اورده اند باید معاینه بشوند که آیا باکره هستند یا نه.  اینهم سکولار شما.) کجای این ارتش ملی بوده است؟

-
همانطور که در بالا می بینید بعد از انتخاب مرسی مقاله ای منتشر کردم و از انقلابیون مصر انتقاد که چه اشتباهاتی را مرتکب شده اند تا یک اخوانی بشود رئیس جمهور.  مسئله من مرسی نبود بلکه این بود که رئیس جمهور منتخب ولی اقتدار گرا و قبیله گرا  را با تانک و کشتار بیسابقه در خیابانها برکنار نمی کنند، راه و روش مدنی راحت به اینکار موفق می شد ولی با وارد کردن ارتش، انقلابیون هم چوپان را گرگ کردند و هم اینکه نشان دادند فاقد فرهنگ دموکراتیک می باشند.

-دولت نظامی بسیاری از رهبران انقلاب مصر را دستگیر کرده است و عده روز افزونی از سکولارهای انقلابی( همان کسانی که اول برای تانکهای نظامی کف زدند و سوار آنها شدند.) گروه های مقاومت در برابر استبداد نظامی تشکیل داده اند. سانسور کامل بر رسانه ها حاکم است.  السیسی که قول داده بود هرگز در سیاست دخالت نکند  حال رئیس جمهور خواهد شد، مبارک که انقلاب بر ضد او انجام شد ازاد شده است. مانند سالهای شصت به خانه ها می ریزند و می زنند و دستگیر می کنند، بنا بر گزارشات سازمانهای حقوق بشر شکنجه بشدت شیوع دارد و...و.  آیا اینها را نشانه ای از مردمسالاری می دانید؟

-
آقای ... حرف بسیار است.  در هر حال بسیار خوشحالم که بیدادگاه های  تحت کنترل ارتش مصر را محکوم می کنید.  نقطه شروع بسیار خوبی می باشد.  امید که ادامه بدهید.  همیشه هدف در روش بیان می شود.  بهمین علت بود که آن زمان نوشتم که مصر با دموکراسی خداحافظی کرد چرا که از دل کودتای نظامی، حتی با حمایت چند میلیون نفر، مردم سالاری بیرون نمی اید.....گرگم تو بودی.  فقط امیدوارم کسانی که دست به انقلاب زدند از اشتباه تاریخی خود در ارتش را وارد مناقشه ای سیاسی کردن درس گرفته و مبارزه را ادامه بدهند تا خزان عرب راه خود را به طرف بهار عرب بگشاید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر