البته این بحث در
رابطه با آقای ابراهیم یزدی و مقایسه ای
که این هموطن با بنی صدر بعمل آوردند انجام شد.
اول پاسخ آخر اینجانب را بخوانیم:
اول پاسخ آخر اینجانب را بخوانیم:
"فرمودید:"شما
دولت موقت را مسئول جنايتهاي دادگاه انقلاب مي خوانيد، چرا كه به پيشنهاد يزدي تاسيس
شد. اول آنكه وقتي دولت موقت مسئول بلشد، لاجرم جناب دكتر بني صدر هم كه از اعضاي اين
دولت بوده است، مسئول است. دوم آنكه يزدي پيشنهاد
تشكيل دادگاه را داد، نه اين جنايتگاه را، اما اگر صرف پيشنهاد تشكيل دادگاه، شراكت
در جرم جانياني نظير خلخالي است، پس تكليف انقلابيون در جنايت هاي حكومت بر آمده از
انقلاب چيست؟. دوم آنكه يزدي پيشنهاد تشكيل
دادگاه را داد، نه اين جنايتگاه را، اما اگر صرف پيشنهاد تشكيل دادگاه، شراكت در جرم
جانياني نظير خلخالي است، پس تكليف انقلابيون در جنايت هاي حكومت بر آمده از انقلاب
چيست؟"
در این رابطه لازم است
بگویم که 1. بنی صدر هیچگاه در دولت موقت مسئولیتی نداشته است. 2. شما یک دادگاه انقلاب در تاریخ انقلابات نشان
بدهید که کار اصلی اشان نقض حقوق متهمان و اعدامهای فله ای نبوده است تا بشما گفته
شود که منظور اقای یزدی از پیشنهاد بکار انداختن دادگاه های انقلاب ملاحظه و دفاع از
حقوق زندانیان بوده است. 3. وقتی به مذاکرات
ایشان با وزیر خارجه آمریکا که ایشان بعد از 35 سال منتشر کردند( البته تا متن انگلیسی
را نبینم بر این نظر هستم که آقای یزدی مانند کارنامه آقای رفسنجانی، در ان بسیار دستبرد
زده اند. با این وجود..) ایشان براحتی سخن
از اعدام 400-500 نفر می کنند و اینکه قرار بر اعدام عده دیگری نیز می باشد و حتی اعتراض
به وزیر که چرا کنگره آمریکا به این اعدامها اعتراض می کند!!!( می گویند که چرا به
اعدامهای زمان شاه اعتراض نکرد ولی حالا می کند! با این اعتراض ایشان تلویحا می پذیرند
که این اعدامها نیز مانند اعدامها در زمان شاه در بیدادگاه انجام شده است و نه دادگاه.) این در حالی می باشد که ایشان مطلع بودند که اقای
خمینی در پاریس به نظامیان عفو عمومی داده بود و حال نقض عهد کرده بود. دیگر اینکه بعد از 35 سال ما هیچ حالت پشیمانی و
تاسفی از نقش ایشان در این اعدامها نمی بینیم.
کوچکترین تغییری در ایشان ملاحظه نمی شود.
3. ایشان حداقل کاری که می توانستند بکنند این بود که همین سخن شما را بگویند
و اینکه منظور من دادگاه بود نه جنایتگاه.
ایا هیچوقت چنین مفهومی را رساندند؟ شما یک نمونه این اعتراض را نشان بدهید
من سخنم را پس می گیرم. ولی در همینجا بگویم
که چنین سخنی وجود ندارد. همانگونه که اعتراض
بازرگان گویایی دارد سکوت مطلق ایشان در آنزمان نیز گویایی خود را دارد.
فرمودید:"سوم آنكه
دادگاه انقلاب با حكم فراقانوني خميني تاسيس شد، همان قدرتي مه توانست عليرغم آنكه
هنوز مجلس اول برپا نشده بود، رياست جمهوري آقاي بني صدر را جلوه اي قانوني دهد. پذيرش
حكم چنين رهبري در راي فراقانوني، سبب اعتبار قدرت فراقانوني رهبر و بنيانگزار رژيم
مي شود و لاجرم مسئوليت مشخص."
1. پس می پذیرید که پیشنهاد اقای یزدی به اقای خمینی، جا
و محلی در قانون نداشته است و آقای یزدی پیشنهادی غیر قانونی را بعمل آورده بود.
2. در مورد ریاست جمهوری بنی صدر و تنفیذ آن از طرف آقای
خمینی که کاملا اشتباه می کنید. عملی کاملا
قانونی بود چرا که بنا بر اصل 110 از جمله وظایف و اختیارات ولی فقیه:"امضای حکم
ریاست جمهور پس از انتخاب مردم ..." می باشد. مجلس در این باره کاره ای نیست و اختیاری در تنفیذ
و یا عدم تنفیذ رئیس جمهور ندارد. دیگر اینکه
بنی صدر حتی ان تنفیذ را هم قبول نداشت و رای مردم را بالای هر تنفیذی می دانست. به همین علت وقتی در بیمارستان اقای خمینی حکم تنفیذ
را به بنی صدر داد، رئیس جمهور حتی آن را باز نکرد تا بخواند و یکراست روی میز گذاشت. بهمین علت بود که اقای خامنه ای در مجلس کودتا از
جمله علل بیکفایتی بنی صدر را این می داند که:": " من كبر و كبریای این مرد
را، و هر آنچه را كه می دانستم به كناری گذاشته بودم. ولی از خاطر نمیبرم، برخورد اولیه
گرفتن فرمان از امام را و این طلیعه بدی بود."
فرمودید:"قصد من
به هيچ وجه نه دفاع از دكتر يزدي و نه متهم كردن جناب دكتر بني صدر به جرمي است، بلكه
خواستم نتيجه استدلال هاي شما يادآوري كنم."
این سخن شما نیز صحیح
نیست چرا که شما از روش و عمل اقای یزدی دفاع می کنید و هیچ نشانه ای از محکوم کردم
این عمل ایشان دیده نمی شود. بنابراین صحیح
نیست بگویید که از عمل آقای یزدی دفاع نمی کنید.
در حالیکه بنی صدر را که از اول با دادگاه های انقلاب مخالف بوده است و بلند
ترین صداها را در اعتراض به اعدامها و شکنجه و...و داشته است و از علل اصلی کودتا همین اعتراضات و افشاگری هایش
در رابطه با شکنجه و اعدام بود را متهم در انجام این جنایات می کنید و در کنار
آقای یزدی قرار می دهید. چگونه می توانید
بگویید از اقای یزدی دفاع نمی کنید؟ . شما
از فردی دفاع می کنید که در مجلس کودتا بر علیه اولین منتخب تاریخ وطن بلند می شود
و به اقای رفسنجانی می گوید که اقای رفسنجانی منکه از اول گفته بودم به این آدم(
بنی صدر.) اعتماد نکنید. البته این سخنشان
در راستای موضع گیریهای تمامی اعضای نهضت
ازادی بود که یا مانند خانم اعظم طالقانی و سحابی، خواستار بر کناری بنی صدر شدند(
عجبا، به عنوان دفاع از رئیس جمهور اسم نویسی کرده بودند ولی همان مواضع مخالفان
رئیس جمهور را گرفتند، بخصوص خانم اعظم طالقانی که از پاپ کاتولیکتر شد و با هیجان
خواستار بر کناری رئیس جمهور شد":
"اصلا آقای بنی صدر را نه كاندید كردیم، نه رای دادیم، ...نقاط ضعف بطور كلی
از یكطرف، غرور و قدی و خودبینی و در نظر نگرفتن نقش اساسی امام امت كه سكان دار
كشتی این انقلاب است واز طرف دیگر، و در عین حال بعضی از افراد ناهماهنگ با انقلاب
اسلامی در اطراف رئیس جمهور ... بنده هم كه اینجا ایستاده ام بگویم بلی، رئیس
جمهور دیگر نمی تواند دراین مملكت رئیس جمهور باشد." اصلا اینکار نه تنها غیر اخلاقی که غیر قانونی
هم بود. نمی شود به اسم دفاع از رئیس
جمهوری اسم نوشت و بعد خواستار سرنگونی او شد.
تنها فردی که صداقت و شهامت و منزلت انسانی خود را رعایت کرد آقای معین فر
بودند که دفاعی جانانه از رئیس جمهور کرد و گفت این جلسه هیچ نیست جز شو و نمایش و
تصمیم سرنگونی از قبل گرفته شده است.) و یا مانند اقای صباغیان و دیگران اصلا از
ترس جرئت نکردند از وقتی که گرفته بودند استفاده کنند و پشت تریبون بروند.
در واقع اینگونه مقایسه کردن من را یاد کار آقای اکبر گنجی می اندازد. توضیح اینکه بعد از اینکه تحقیق خود را در مورد کودتای 30 خرداد 60 منتشر کردم، ایشان با عجله برای گرد و خاک کردن و نشان دادن اینکه سرنگونی اولین رئیس جمهور عملی قانونی بوده است 14 مقاله در همین باره انتشار دادند و از طریق تحریف و دستبرد در منابع( همان روش آقای میر فطروس در مورد مصدق.) در مقاله آخر نتیجه گرفتند که بنی صدر و خمینی سر و ته یک کرباس بوده اند( عنوان مقاله هم همین بود.) نه خیر، نه خمینی و بنی صدر از یک جنس بودند و نه اقای یزدی و بنی صدر از یک جنس هستند. اولی ها در سر جز قدرت نداشتند و اعمال سیاسی آنها بما می گوید که سر سوزنی به آزادی و حقوق مردم باور نداشتند و ندارند و بنی صدر زندگی سیاسی اش مبارزه برای استقرار آزادی ها و حقوق ملی و حقوق ایرانی ها بوده است. شما یکمورد از اعمال سیاسی بنی صدر در طول 60 سال اخیر را نشان بدهید که نقض آزادی و استقلال را کرده باشد ممنون خواهم شد ولی در همینجا بگویم که نخواهید یافت. سالها ذره بین را در اعمال و افکار سیاسی او گذاشته ام و حتی یکمورد را نیافته ام. اشتباهات تاکتیکی هیچ کم ندارد، ولی در استراتژی سیاسی خود حتی یکبار نقض این اصول را نکرده است. بقول زنده یاد هوشنگ کشاورز که در دیدار آخرش با دوست نیم قرنه اش به منزل بنی صدر آمده بود و بهمراه عده زیادی افتخار دیدار ایشان را پیدا کردم، بعد از خواندن خطابه ای از هاملت با زیبایی تمام با دستش رو به بنی صدر کرد و گفت:"50 سال است که قول و فعلش یکیست."( کاش دوستان فیلم این دیدار بس زیبا را منتشر کنند.)
در واقع اینگونه مقایسه کردن من را یاد کار آقای اکبر گنجی می اندازد. توضیح اینکه بعد از اینکه تحقیق خود را در مورد کودتای 30 خرداد 60 منتشر کردم، ایشان با عجله برای گرد و خاک کردن و نشان دادن اینکه سرنگونی اولین رئیس جمهور عملی قانونی بوده است 14 مقاله در همین باره انتشار دادند و از طریق تحریف و دستبرد در منابع( همان روش آقای میر فطروس در مورد مصدق.) در مقاله آخر نتیجه گرفتند که بنی صدر و خمینی سر و ته یک کرباس بوده اند( عنوان مقاله هم همین بود.) نه خیر، نه خمینی و بنی صدر از یک جنس بودند و نه اقای یزدی و بنی صدر از یک جنس هستند. اولی ها در سر جز قدرت نداشتند و اعمال سیاسی آنها بما می گوید که سر سوزنی به آزادی و حقوق مردم باور نداشتند و ندارند و بنی صدر زندگی سیاسی اش مبارزه برای استقرار آزادی ها و حقوق ملی و حقوق ایرانی ها بوده است. شما یکمورد از اعمال سیاسی بنی صدر در طول 60 سال اخیر را نشان بدهید که نقض آزادی و استقلال را کرده باشد ممنون خواهم شد ولی در همینجا بگویم که نخواهید یافت. سالها ذره بین را در اعمال و افکار سیاسی او گذاشته ام و حتی یکمورد را نیافته ام. اشتباهات تاکتیکی هیچ کم ندارد، ولی در استراتژی سیاسی خود حتی یکبار نقض این اصول را نکرده است. بقول زنده یاد هوشنگ کشاورز که در دیدار آخرش با دوست نیم قرنه اش به منزل بنی صدر آمده بود و بهمراه عده زیادی افتخار دیدار ایشان را پیدا کردم، بعد از خواندن خطابه ای از هاملت با زیبایی تمام با دستش رو به بنی صدر کرد و گفت:"50 سال است که قول و فعلش یکیست."( کاش دوستان فیلم این دیدار بس زیبا را منتشر کنند.)
من چه وقت بنی صدر را
ناجی ملت خوانده ام؟ اینگونه نسبت حرف نازده
را بمن زدن عملی اخلاقی نیست. ناجی ملت کسی
جز خود ملت نیست و تمامی کوشش ما این بوده و هست که خود مردم خود را صاحب و معمار سرنوشت
خود بدانند و بوظیفه ملی و انسانی خود عمل کنند و اینگونه وطن بعد از 120 سال مبارزه
معشوق استقلال و آزادی ئ مردمسالاری را در آغوش بگیرد. بنی صدر بی هیچگونه ادعایی خدمتکار مردم است. بنی صدر را فردی می دانم که به شهادت زندگی سیاسی
اش، بر اصول استقلال و آزادی و مردم سالاری و عدالت اجتماعی پایدار مانده است و با
عهد خود با مردمی که او را در تنها انتخابات ازاد و به رای ازاد انتخاب کردند وفادار
مانده است و به علت این وفاداری بود که به
قدرت نه گفت و در برابر خمینی ایستاد و هنوز بعد از 35 سال در استقلال کامل از هر قدرت
داخلی و خارجی برای ازادی و استقلال وطن بگونه ای خستگی ناپذیر مبارزه می کند( بیش
از 80 سال دارد و بطور متوسط بین 14-17 ساعت هفت روز هفته را کار می کند). من اینگونه بودن را در هر فردی، بخصوص در زمانی که رهبران سیاسی هر روز رنگ عوض
می کنند و به هیچ عهدی که با مردم می بندند وفادار نیستند، قابل احترام می دانم. شما نمی دانید، تصمیم شماست.
در عین حال به فجایع رو به افزایش افغانستان و عراق و لیبی و سوریه و مصر و اکنون اوکراین نگاه می کنم و می بینم که علت اصلی ایجاد این فجایع نبود اندیشه راهنمای موازنه منفی که همان استقلال و آزادی می باشد و در نتیجه از طریق قدرت عمل کردن می باشد یعنی همان خلاء اندیشه راهنمایی که در ایران نداریم. در اینهم شخصا شک ندارم که زمانی که گفتمان شکست خورده اصلاح طلبی بطور کامل با جنبش عمومی در هم فرو بریزد و جنبش خشونت زای عمومی، سر رژیم یعنی ولایت مطلقه فقیه را هدف قرار دهد، بر اثر فعال شدن وجدان تاریخی جامعه ملی ، آلترناتیو را جریان از هر طرف سانسور شده مصدقی استقلال و ازادی خواهد یافت و بدنبال سخنگویانی بر خواهد آمد که این آلترناتیو را بیان و زندگی کرده اند و البته بنی صدر از اولین کسانی خواهد بود که جامعه ملی به آو اقبال کند. حرکت روز افزون و سر عت گیر نسل جوان بطرف این التر ناتیو، وضعیت سنجی اینده را بدست می دهد.
مخلص
دلخواسته
از آنجا که در این
بحث نوع نگاه و نیز اطلاعات مهمی طرح شد آن را در بلاگم انتشار دادم. البته بدون نام بردن از شما، مگر اینکه مایل باشید
نام شما را بیاورم.
گفتگو اینگونه شروع
شد که در زیر کامنت ایشان:
"برنامه پرگار در مورد «ملی-مذهبی»
ها را امروز تماشا کردم. نکات مطرح شده در این برنامه جای بحث فراوان دارد، هم از
لحاظ تاریخی، هم از لحاظ پایبندی چهره های سیاسی این جامعه به حقیقت گویی و روایت
دقیق وقایع و هم در موارد دیگر که امیدوارم به جای خود مورد بحث قرار گیرد. اما با
دیدن این برنامه، در یک جا از بی انصافی حضرت«فواد تابان» آه از نهادم در آمد و
واقعا از این رفتار شرمنده شدم.
در دقیقه 34 آقای مهمنش از شرکت دکتر یزدی در دادگاه های نظامیان رژیم پهلوی و بازجویی آنها در مدرسه رفاه می گوید. نام مدرسه رفاه بخاطرش نمی آید. آقای کریمی، مجری برنامه اشاره می کند«مدرسه رفاه». و در اینجا، یعنی در دقیقه 34:10 جناب آقای فواد تابان، با حالت طعنه وار می گوید:«مدرسه رفاه را که خود آقای بازرگان تاسیسش کرده بود» تا به بیننده القا کند، او نقشی جدی در این اعدام ها داشته است! نکته ای که البته از نظر آقایان کریمی و علیجانی مغفول نماند و کریمی سریعا پاسخ داد»« البته تاسیس مدرسه رفاه، به این معنی نیست که برای اعدام باید استفاده می شد» و آقای تابان پرید وسط حرفش و گفت«در برابر دانشگاه تاسیس شده بود». آقای علیجانی هم پاسخ داد«مهمترین منتقد اعدامها در آن زمان مهندس بازرگان بود»و بعد با دست به خودش و تابان اشاره کرد و ادامه داد« البته آن موقع ما جوانتر بودیمو به اینها فکر نمی کردیم .»
....
واقعا تاسف آور بود"
در دقیقه 34 آقای مهمنش از شرکت دکتر یزدی در دادگاه های نظامیان رژیم پهلوی و بازجویی آنها در مدرسه رفاه می گوید. نام مدرسه رفاه بخاطرش نمی آید. آقای کریمی، مجری برنامه اشاره می کند«مدرسه رفاه». و در اینجا، یعنی در دقیقه 34:10 جناب آقای فواد تابان، با حالت طعنه وار می گوید:«مدرسه رفاه را که خود آقای بازرگان تاسیسش کرده بود» تا به بیننده القا کند، او نقشی جدی در این اعدام ها داشته است! نکته ای که البته از نظر آقایان کریمی و علیجانی مغفول نماند و کریمی سریعا پاسخ داد»« البته تاسیس مدرسه رفاه، به این معنی نیست که برای اعدام باید استفاده می شد» و آقای تابان پرید وسط حرفش و گفت«در برابر دانشگاه تاسیس شده بود». آقای علیجانی هم پاسخ داد«مهمترین منتقد اعدامها در آن زمان مهندس بازرگان بود»و بعد با دست به خودش و تابان اشاره کرد و ادامه داد« البته آن موقع ما جوانتر بودیمو به اینها فکر نمی کردیم .»
....
واقعا تاسف آور بود"
این کامنت را منتشر
کردم:
"این درست است که
زنده یاد بازرگان به اعدامها اعتراض داشت ولی این نیز یادمان باشد که پیشنهاد
ایجاد دادگاه های انقلاب که به یکی از اصلی ترین اهرمها برای باز سازی استبداد
تبدیل شد را اقای یزدی داده بودند و مسئولیت مستقیم آن با دولت موقت می باشد. در
زیر چتر دادگاه انقلاب بود که دادگاه های چند دقیقه ای و اعدامها انجام شد و می
شود."
ایشان پاسخ دادند:
"جناب
دلخواسته
آن اعدام ها اگر نا مشروع بود و ضد انساني( در ابن موارد ترديد ندارم) به حكم دادگاه انقلاب تاسيس يافته ي رهبر انقلاب صورت گرفت كه تنفيذ گر حكم رياست جمهوري هم بود . حال پرسش اين است: آيا كانديداتوري آقاي بني صدر در چنين رژيم و تحت رهبري چنين فردي، تاييد اين جنايتها نبود؟ با چه توجيهي آقاي بني صدر رييس جمهور چنين رژيمي شد؟آيا رياست جمهوري اول در جنايت هاي رژيم كه در زمان دولتش مسئوليت دارد يا نه؟ آيا ..."
آن اعدام ها اگر نا مشروع بود و ضد انساني( در ابن موارد ترديد ندارم) به حكم دادگاه انقلاب تاسيس يافته ي رهبر انقلاب صورت گرفت كه تنفيذ گر حكم رياست جمهوري هم بود . حال پرسش اين است: آيا كانديداتوري آقاي بني صدر در چنين رژيم و تحت رهبري چنين فردي، تاييد اين جنايتها نبود؟ با چه توجيهي آقاي بني صدر رييس جمهور چنين رژيمي شد؟آيا رياست جمهوري اول در جنايت هاي رژيم كه در زمان دولتش مسئوليت دارد يا نه؟ آيا ..."
در پاسخ چند نکته را
یادآور شدم:
"چند
نکته:
فکر کنم پاسخ در سخنان اقای خوئینی ها در مجلس کودتا در بیان علل عدم کفایت بنی صدر نهفته باشد:"" آقای بنیصدر از پایگاه خط آمریكاست كه با دادگاههای انقلاب به مخالفت برمی خیزد و تاسف می خورد. این عین سخن آقای بنی صدر است كه چرا ما از روز اول از حقوق انسانی آن محكومین دفاع نكردیم تا كار به اینجا رسید. این حرف آقای بنی صدر است. كه چرا در هنگامی كه دادگاههای انقلاب آقای هویدا و نمی دانم نصیری وخسروداد وامثال این جانورها را محكوم به اعدام می كرد واعدام می كرد می گوید چرا از حق انسانی آنها ما دفاع نكردیم كه كار دادگاهها به اینجا كشید، به كجا كشید كار دادگاهها (خلخالی: دو سه مرتبه آمد ولی ماگوش به حرفش نكردیم) (خنده نمایندگان)..."
شما اگر نشان بدهید که بنی صدر در جایی مدافع این دادگاه ها بوده است( پایه گذار بودن که جای خود دارد.) ـنگاه حرف شما صحیح می باشد.
فکر می کنم که خود نیز متوجه هستید که استدلال و مقایسه صحیحی را بکار نبرده اید. بنی صدر از خود در همان زمان انتقاد می کند که چرا زودتر چنانچه باید و شاید به مخالفت با احکام بیدادگاه های انقلاب نایستاده است و این در حالیست که بیشترین و علنی تریرین مخالفتها با اعدام ها و کوشش برای جلوگیری از انها را در آن زمان بنی صدر بعمل آورده است. با این حال سخت بخود انتقاد می کند که چرا محکمتر در برابر نقض حقوق زندانیان نایستاد و این در حالیست که بنی صدر در زمان اعدام چهار نفر از سران رژیم و..و هیچ مقام و مسئولیت قانونی نداشت. حتی هنوز عضو شورای انقلاب هم نبود.
اگر قرار بر این باشد که بگوییم از آنجا که خمینی به پیشنهاد اقای یزدی و بنا براین دولت موقت دادگاه های انقلاب را تشکیل داده است بنا براین کاندیداتوری بنی صدر در چنین رژیمی بنی صدر را هم تایید گر جنایتهای انجام شده می کند، بنابراین آن 16 میلیونی که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده اند تایید گر این جنایات می شوند. آخر هموطن من این چه منطقی می باشد که بکار می برید؟ اگر از علت و چگونگی نامزد شدن بنی صدر مطلع باشید حتما می دانید که یکی از اصلی ترین علل نامزد شدن بنی صدر این بود که جلوی جنایتها را بگیرد و زمانی که نتوانست، دست به افشای جنایتها و شکنجه ها زد و گفت که رئیس جمهور کشوری بودن که در آن براحتی آب خوردن اعدام می کنند و شکنجه می کنند برای من افتخاری ندارد و در نامه به خمینی نوشت که ریاست جمهوری به چکار من می آید؟ این مقام را برای دفاع از حقوق و منزلت مردمی که قرنها حقوقشان نقض شده است می خواستم و گرنه مرا هیچ دلبستگی به ان نیست. بی علت نیست که آقای برقعی در بی بی سی گفت:""...آقای بنی صدر هم ویژگی اش این بود، واقعا حقیقت را باید گفت، که ما در تاریخمان بی سابقه ست که یک انسانی تمام قدرتها رو در دست داشته باشد ولی بر سر اصول بایستد در حالیکه اقای خمینی تا روز آخر سعی می کرد ایشون رو نگه داره..."
http://vimeo.com/35072186
بنی صدر در آن زمان اصلاح طلب بود و قصد اصلاح نظام را داشت و البته اصلاح از درون انجام می گیرد و نه بیرون. ولی کودتای روحانیت قدرت طلب و اقمار آنها بر ضد اولین منتخب تاریخ کشور نشان داد که این رژیم اصلاح را بر نمی تابد وبنابراین اصلاح آن تنها از طریق نبود کردن آن ممکن است."
فکر کنم پاسخ در سخنان اقای خوئینی ها در مجلس کودتا در بیان علل عدم کفایت بنی صدر نهفته باشد:"" آقای بنیصدر از پایگاه خط آمریكاست كه با دادگاههای انقلاب به مخالفت برمی خیزد و تاسف می خورد. این عین سخن آقای بنی صدر است كه چرا ما از روز اول از حقوق انسانی آن محكومین دفاع نكردیم تا كار به اینجا رسید. این حرف آقای بنی صدر است. كه چرا در هنگامی كه دادگاههای انقلاب آقای هویدا و نمی دانم نصیری وخسروداد وامثال این جانورها را محكوم به اعدام می كرد واعدام می كرد می گوید چرا از حق انسانی آنها ما دفاع نكردیم كه كار دادگاهها به اینجا كشید، به كجا كشید كار دادگاهها (خلخالی: دو سه مرتبه آمد ولی ماگوش به حرفش نكردیم) (خنده نمایندگان)..."
شما اگر نشان بدهید که بنی صدر در جایی مدافع این دادگاه ها بوده است( پایه گذار بودن که جای خود دارد.) ـنگاه حرف شما صحیح می باشد.
فکر می کنم که خود نیز متوجه هستید که استدلال و مقایسه صحیحی را بکار نبرده اید. بنی صدر از خود در همان زمان انتقاد می کند که چرا زودتر چنانچه باید و شاید به مخالفت با احکام بیدادگاه های انقلاب نایستاده است و این در حالیست که بیشترین و علنی تریرین مخالفتها با اعدام ها و کوشش برای جلوگیری از انها را در آن زمان بنی صدر بعمل آورده است. با این حال سخت بخود انتقاد می کند که چرا محکمتر در برابر نقض حقوق زندانیان نایستاد و این در حالیست که بنی صدر در زمان اعدام چهار نفر از سران رژیم و..و هیچ مقام و مسئولیت قانونی نداشت. حتی هنوز عضو شورای انقلاب هم نبود.
اگر قرار بر این باشد که بگوییم از آنجا که خمینی به پیشنهاد اقای یزدی و بنا براین دولت موقت دادگاه های انقلاب را تشکیل داده است بنا براین کاندیداتوری بنی صدر در چنین رژیمی بنی صدر را هم تایید گر جنایتهای انجام شده می کند، بنابراین آن 16 میلیونی که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده اند تایید گر این جنایات می شوند. آخر هموطن من این چه منطقی می باشد که بکار می برید؟ اگر از علت و چگونگی نامزد شدن بنی صدر مطلع باشید حتما می دانید که یکی از اصلی ترین علل نامزد شدن بنی صدر این بود که جلوی جنایتها را بگیرد و زمانی که نتوانست، دست به افشای جنایتها و شکنجه ها زد و گفت که رئیس جمهور کشوری بودن که در آن براحتی آب خوردن اعدام می کنند و شکنجه می کنند برای من افتخاری ندارد و در نامه به خمینی نوشت که ریاست جمهوری به چکار من می آید؟ این مقام را برای دفاع از حقوق و منزلت مردمی که قرنها حقوقشان نقض شده است می خواستم و گرنه مرا هیچ دلبستگی به ان نیست. بی علت نیست که آقای برقعی در بی بی سی گفت:""...آقای بنی صدر هم ویژگی اش این بود، واقعا حقیقت را باید گفت، که ما در تاریخمان بی سابقه ست که یک انسانی تمام قدرتها رو در دست داشته باشد ولی بر سر اصول بایستد در حالیکه اقای خمینی تا روز آخر سعی می کرد ایشون رو نگه داره..."
http://vimeo.com/35072186
بنی صدر در آن زمان اصلاح طلب بود و قصد اصلاح نظام را داشت و البته اصلاح از درون انجام می گیرد و نه بیرون. ولی کودتای روحانیت قدرت طلب و اقمار آنها بر ضد اولین منتخب تاریخ کشور نشان داد که این رژیم اصلاح را بر نمی تابد وبنابراین اصلاح آن تنها از طریق نبود کردن آن ممکن است."
و اینهم پاسخ آخر
ایشان که به دادن پاسخی که در اول خواندید منجر شد:
"جناب
دلخواسته:
١. شما دولت موقت را مسئول جنايتهاي دادگاه انقلاب مي خوانيد، چرا كه به پيشنهاد يزدي تاسيس شد. اول آنكه وقتي دولت موقت مسئول بلشد، لاجرم جناب دكتر بني صدر هم كه از اعضاي اين دولت بوده است، مسئول است.
دوم آنكه يزدي پيشنهاد تشكيل دادگاه را داد، نه اين جنايتگاه را، اما اگر صرف پيشنهاد تشكيل دادگاه، شراكت در جرم جانياني نظير خلخالي است، پس تكليف انقلابيون در جنايت هاي حكومت بر آمده از انقلاب چيست؟
سوم آنكه دادگاه انقلاب با حكم فراقانوني خميني تاسيس شد، همان قدرتي مه توانست عليرغم آنكه هنوز مجلس اول برپا نشده بود، رياست جمهوري آقاي بني صدر را جلوه اي قانوني دهد. پذيرش حكم چنين رهبري در راي فراقانوني، سبب اعتبار قدرت فراقانوني رهبر و بنيانگزار رژيم مي شود و لاجرم مسئوليت مشخص.
٢. اينكه موسوي خوئيني ها چه گفت و چه نگفت، خارج از اين بحث است، چرا كه شما مطمينا خيلي حرفهاي او را قبول نداريد و داور معتبري در اين زمينه نيست. آنچه اما اعتبار دارد، اين است كه:
اعدام ها در همان روزهاي اول انقلاب رخ داد. پس همكاري با اين رژيم قابل هيچ توجيهي نيست( اگر آن استدلال اوليه شما را در مورد مسئوليت ها بپذيريم) هرگونه همكاري با اين رژيم، در واقع فرد را شريك مسئوليت جنايت ها مي كند. چه برسد به آنكه فرد در شوراي انقلاب، در دولت موقت، به عنوان مشاور رهبر، رييس جمهور متكي به حكم رهبر(مجلس تشكيل نشده بود و حكم خميني اجازه رياست جمهوري را داد) فرماندهي كل قوا و ... مسئول بوده باشد. اينكه نمي شود چون فردي مثل دكتر يزدي با پيشنهادتشكيل دادگاهي ويژه براي بررسي پرونده هاي افراد رژيم گذشته ، سبب مسئوليت دولت موقت در جنايتهاي خلخالي ها شود، اما شخصي با اين همه مسئوليت و حضور چند ساله در قدرت، نه تنها بري از اين جنايتها، بلكه ناجي ملت هم خوانده شود! اين امر تناقض دارد و نشان برخورد قطبي و البته حب و بغضي با مسايل است. وگرنه اگر آن پيشنهاد چنين مسئوليتي بر دوش دولت موقت مي گذارد، انقلابيگري و مشاورت خميني و عضويت در شوراي انقلاب و ... مسئوليتي بارها بيشتر بر عهده فرد در جنايتهاي رژيم مي گذارد.
و ...
قصد من به هيچ وجه نه دفاع از دكتر يزدي و نه متهم كردن جناب دكتر بني صدر به جرمي است، بلكه خواستم نتيجه استدلال هاي شما يادآوري كنم.البته در مورد نكاتي كه در كامنت آورديد، بحث مفصل است كه فعلا براي جلوگيري از خلط مباحث، به آن نمي پردازم."
١. شما دولت موقت را مسئول جنايتهاي دادگاه انقلاب مي خوانيد، چرا كه به پيشنهاد يزدي تاسيس شد. اول آنكه وقتي دولت موقت مسئول بلشد، لاجرم جناب دكتر بني صدر هم كه از اعضاي اين دولت بوده است، مسئول است.
دوم آنكه يزدي پيشنهاد تشكيل دادگاه را داد، نه اين جنايتگاه را، اما اگر صرف پيشنهاد تشكيل دادگاه، شراكت در جرم جانياني نظير خلخالي است، پس تكليف انقلابيون در جنايت هاي حكومت بر آمده از انقلاب چيست؟
سوم آنكه دادگاه انقلاب با حكم فراقانوني خميني تاسيس شد، همان قدرتي مه توانست عليرغم آنكه هنوز مجلس اول برپا نشده بود، رياست جمهوري آقاي بني صدر را جلوه اي قانوني دهد. پذيرش حكم چنين رهبري در راي فراقانوني، سبب اعتبار قدرت فراقانوني رهبر و بنيانگزار رژيم مي شود و لاجرم مسئوليت مشخص.
٢. اينكه موسوي خوئيني ها چه گفت و چه نگفت، خارج از اين بحث است، چرا كه شما مطمينا خيلي حرفهاي او را قبول نداريد و داور معتبري در اين زمينه نيست. آنچه اما اعتبار دارد، اين است كه:
اعدام ها در همان روزهاي اول انقلاب رخ داد. پس همكاري با اين رژيم قابل هيچ توجيهي نيست( اگر آن استدلال اوليه شما را در مورد مسئوليت ها بپذيريم) هرگونه همكاري با اين رژيم، در واقع فرد را شريك مسئوليت جنايت ها مي كند. چه برسد به آنكه فرد در شوراي انقلاب، در دولت موقت، به عنوان مشاور رهبر، رييس جمهور متكي به حكم رهبر(مجلس تشكيل نشده بود و حكم خميني اجازه رياست جمهوري را داد) فرماندهي كل قوا و ... مسئول بوده باشد. اينكه نمي شود چون فردي مثل دكتر يزدي با پيشنهادتشكيل دادگاهي ويژه براي بررسي پرونده هاي افراد رژيم گذشته ، سبب مسئوليت دولت موقت در جنايتهاي خلخالي ها شود، اما شخصي با اين همه مسئوليت و حضور چند ساله در قدرت، نه تنها بري از اين جنايتها، بلكه ناجي ملت هم خوانده شود! اين امر تناقض دارد و نشان برخورد قطبي و البته حب و بغضي با مسايل است. وگرنه اگر آن پيشنهاد چنين مسئوليتي بر دوش دولت موقت مي گذارد، انقلابيگري و مشاورت خميني و عضويت در شوراي انقلاب و ... مسئوليتي بارها بيشتر بر عهده فرد در جنايتهاي رژيم مي گذارد.
و ...
قصد من به هيچ وجه نه دفاع از دكتر يزدي و نه متهم كردن جناب دكتر بني صدر به جرمي است، بلكه خواستم نتيجه استدلال هاي شما يادآوري كنم.البته در مورد نكاتي كه در كامنت آورديد، بحث مفصل است كه فعلا براي جلوگيري از خلط مباحث، به آن نمي پردازم."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر